روز ٢٣ فوریه سال ١٩١٨ مرجع عالی دولتی قفقاز جنوبی موسوم به مجمع ماورای قفقاز تأسیس میشود. ولی بزودی اختلافات شدید پیرامون مهمترین مسائل داخلی و سیاست خارجی بین اعضای فراکسیونهای آذربایجانی، گرجی و ارمنی جزو آن مجمع بروز میکند. اعلام ماورای قفقاز بعنوان جمهوری فدارتیف مستقل در تاریخ ٢٢ آوریل سال ١٩٢۰ نیز قادر به رفع این اختلافات نبوده است. در تاریخ ٢٧ آوریل سال ١٩٢۰ مجمع ماورای قفقاز طی بیانیه ای انحلال این نهاد را و همانروز نیز گرجی ها استقلال گرجستان را اعلام میدارند. روز ٢٧ آوریل سال ١٩٢۰ فراکسیون مسلمان جزو آن مجمع، اقدام به تأسیس شورای ملی آذربایجان میکند.
تعداد ۳۱ موزه بعنوان مبلغین میراث فرهنگی و مادی کشورمان در مناطق جنگ زده و همچنین در سرزمینهای آذربایجان که تحت اشغال نیروهای مسلح ارمنستان قرار دارد، فعال بوده اند. در حال حاضر ۱۰۳ هزار اثر موزه در سرزمینهای تحت کنترول نیروهای مسلح ارمنستان رها شده است.
هدف ما این است که ضمن آگاه کردن نسل جوان از میراث مادی و معنوی محصور در مناطق اشغالی، در خصوص ضایعات وارده، به سازمانهای بین المللی نیز اطلاع رسانی صحیحی انجام شود. تحقق این ایده در سایه اجرای طرحی از سوی بنیاد حمایت از آزادی بیان (SAMF) با حمایت مالی شورای حمایتهای دولتی از سازمانهای غیر دولتی میسر شده است. گفتنی است شورای مزبور زیر نظر ریاست جمهوری عمل میکند.
کتابی تحت عنوان “مناقشه گرجی-آبخاز سالهای ۱۹۹۲-۱۹۱۷” به قلم ک.ی. کازنین و با مقدمه ا.ر.آیراپتوف در سال ۲۰۱۳ در چاپخانه “یوروپا” در مسکو به طبع رسیده است. این کتاب همانطوریکه در دیباچه آن آمده، فرصتی است برای ترسیم شاخصهای کلی تاریخ طولانی و پیچیده مناسبات اقوام مختلف. کتاب مورد اشاره حاوی یک سری مطالب، اسناد و خاطرات راجع به مشکلات ملی در آبخازیا از دوره مربوط به فروپاشی شوروی تا شروع جنگ گرجی-آبخاز میباشد.
قدمت روابط متقابل گرجستان و آبخازیا به چند قرن میرسد. لازم به ذکر است که تفسیرهای متفاوتی از این مناسبات در آثار تاریخ نویسان گرجی و آبخاز آمده است. ولی بدیهی است که طول قرنها هر دو ملت برای حفظ استقلال فرهنگی و زبان خود مبارزه کرده است.
با آنکه در ابتدای کتاب تأکید میشود که آن فاقد هر گونه تحلیل و ارزیابی خاصی است، مطالب منتخب بیشتر بیانگر مواضع طرف آبخازی میباشد. بطوریکه، نویسنده ضمن توجیه موضع گیری آبخازها، متن کامل سخنرانی ها، پیام ها و بیانات و.آردزینبا رئیس شورایعالی جمهوری آبخازی را در کتاب خود آورده است، در حالیکه بخشی از سخنان شورادنازده هم در مقام ریاست شورای دولتی گرجستان و هم بعنوان دبیر اول حزب کمونیست گرجستان حذف شده است.
آیراپتوف نیز در مطالب خود گرجستان را مسبب لشگرکشی روسیه به منطقه در قرن نوزدهم و شاهنکار سیاستهای روسیه در قفقاز جنوبی می نامد. مؤلف ضمن تأکید بر اینکه کلیه سرزمینهای گرجستان بعد از مدتهای طولانی برای اولین بار در تاریخ خود، در قلمروی امپراطوری روسیه بصورت اراضی متحده در آمده، ولی در عوض روسیه صاحب تنفر شده است. وی در این رابطه تعجب خود را از ادعاهای اکثر روشنفکران گرجی بیان میدارد.
آیراپتوف از موضع بیطرفانه مورد ادعا در مقدمه کتاب کناره گیری کرده و قرار گرفتن آبخازیا در ترکیب گرجستان را بمنزله یک تجربه منفی ارزیابی میکند. وی میافزاید که گرجستان نیز به موقع خود تن به کنفدراسیونی با تجزیه طلبان نداده است.
بعنوان جمع بندی میتوان گفت که کتابچه “مناقشه گرجی-آبخاز: سالهای ۱۹۹۲-۱۹۱۷” جز تلاشی برای توجیه تجزیه طلبی آبخاز چیز دیگری نیست.