(شامل عمليات هاي كشف و تكثير، جعل و تخريب، حذف و هضم و عكس و تبديل)
دكتر حسين فيضالهي وحيد
ارامنه بعد از اينكه در جنگهاي ايران و روس به مسلمانان از پشت خنجر زد، و بر اثر خيانتهاي ايشان شهرها و دهات شيعه نشين آذربايجان غارت و يغما گرديده بدست روسها افتاد به پاداش و دستمزد خوش خدمتي هاي خود با جلب نظر و موافقت آنان در شهر شيعه نشين و ترك ايروان جمع گرديد. و بعد از كشت و كشتار ساكنان اوليه و مسلمان ايروان اولين سنگ بناي جمهوري ارمنستان را در سرزمين اشغالي مسلمانان پي نهادند.
ارمنيان در اين اشغال به جنايات بشري بسنده نكرد و در صدد محو آثار اسلامي و تركي برآمدند و دهها تنديس بزرگان اين آب و خاك را به انحاء مختلف از بين برند. بعد از فروپاشي شوروي اين جنايات فرهنگي شدت بيشتري پيدا كرد و آنها با حمله به سرزمين قره باغ حدود 20% از خاك آذربايجان را اشغال نظامي كردند. آنها در اين اشغال نظامي نه تنها مرتكب جنايات فيزيكي نسبت به ساكنان مسلمان اين نواحي شدند بلكه به جنايات فرهنگي نيز بي شرمانه دست زدند و بيشتر ميراث فرهنگي را با تغيير يا بي تغيير بنام خود مصادره كرده در نمايشگاههاي خود بنام ميراث فرهنگي ارامنه جا زدند. امروزه بيشتر موزه ها و گالري مختلف ارمنستان پر از قالي ها، گليم ها و صنايع دستي آذربايجان است كه متاسفانه بنام صنايع دستي ارامنه به نمايش گذارده مي شود.
اشغال فرهنگي آذربايجان، داراي نمادهاي مختلفي است كه گاه بصورت جعل و تخريب و گاه بصورت كشف و تكثير و زماني بصورت حذف و هضم و عكس و تبديل انجام مي گيرد لذا براي آشنايي با شگردهاي تيم هاي “اشغال فرهنگي” به موارد چند اشاره مي شود :
1- عوض كردن اسامي مناطق اشغالي :
ارامنه چون در سرزمين امروزي ارمنستان داراي تاريخ و هويت ملي نيستند و بيشتر در قسمتهاي وان و دياربكر و ساير مناطق آنادولو غربي زندگي كرده اند و مهاجرت آنان به سرزمين ارمنستان ريشه تاريخي ندارد و بيشتر به زمان قاجار برميگردد لذا درصدد هويت سازي براي خود برآمده و مناطق اشغالي را به اسامي ارمني مي نامند بدين ترتيب است كه قره باغ ناگهان به آرتساخ و خان كندي به استپاناكرت تبديل مي شود. آنان نه تنها در قره باغ بلكه در ((آذربايجان غربي)) يعني ((ارمنستان فعلي)) نيز دست به چنين جنايات فرهنگي زده و مناطق آغ باش را به آبويان و آغ كندي را به آشوتائان و آغ داغ را به آقدان، آلائوز را به آراقاتس و آلمالي را به هندزوروت (HNDZOROT) باشكندي را به آكونت و … تغيير داده اند1. اين سياست اشغال فرهنگي و تعويض اسامي تركي آذربايجاني به زبان روسي هنوز هم بشدت و با سماجت هر چه تمامتر ادامه دارد.
2- دزديهاي فرهنگي بعنوان نمادي از اشغال در رشته موسيقي و رقص :
همانطور كه مي دانيم آذربايجان از حيث ادبيات و فولكلور و موسيقي و رقص از غنيترين فرهنگهاي روي زمين بود و آثار همچون «مشدي عباد» ماهها در كشورهاي عربي و بويژه يمن با نام «شيخ عباد» ركورد فروش فيلم هاي خاورميانه را شكست. اپراي جاودانه «كوراوغلو»، «اصلي- كرم»، «آشيق غريب» و «شاه صنم» و همچنين «شور اميراوف» از آثار ماندگار دنياي هنر است ولي ارامنه كه در سرزمين هاي فعلي اشغالي فاقد هر نوع هويت تاريخي و فرهنگي هستند براي فرهنگ سازي دست به كپي برداري از ترانههاي فولكلوري مثل ساري گلين، گوچري، اوزون دره زده و نيز به تقليد رقص هاي ملي و محلي آذربايجاني و آنادولو و اپراها و بالتهاي معروف آذربايجاني زده و تقليد كوركورانه همين محصولات فرهنگي آذربايجان را بي شرمانه به نام خود جا زده و بعنوان ميراث فرهنگي ارامنه به نمايش هاي همگاني مي گذارند غافل از اينكه نام ساري گلين و نيز آلات و ادوات بكار رفته در اجراي آن از قبيل قره ني، زيرنا، تار و ساز به وضوح خاستگاه اين ترانه ها و موسيقي ها و بويژه خواستگاه موسيقي مقامي را به كساني كه داراي بصيرت هنري هستند مي نمايند و از صد فرسنگي داد مي زنند كه متعلق به تركان آذربايجان هستيم. تقليد و كپي برداري فرهنگي و بويژه در زمينه موسيقي بيشتر در آثار خاچاطوريان بيداد مي كند. و اگر كسي «صوت ارمني» را از روي متن موسيقي حذف كند به راحتي حكم به آذربايجاني بودن اين آثار مي دهد.
3- دزديهاي ادبي همچون نماد اشغال فرهنگي :
ارامنه گاه- گاه دست به كارهايي مي زنند كه نشان مي دهند در سرقت هاي ادبي خود حد و مرزي براي اين كار قائل نيستند. آنها با اينكه دنيا معرف است كه داستان و حماسه كوراوغلو متعلق به تركهاست و خواستگاه تركي دارد از مصادره اين داستان نيز خودداري نكرده و آنرا متعلق به ارامنه مي دانند و جالب تر اينكه «آشيق هاي ارمني» اين قصه آذربايجاني را چنان با آب و تاب نقل مي كنند كه گويي كوراوغلو يك قهرمان ارمني مثل داويد ساسوني است.
آنان كار خود را با مصادره حماسه كوراوغلو پايان يافته تلقي نكرده و بيشتر باياتيها، قوشماها، قصهها، و امثال و حكم آذربايجاني را بنام خود زده و آنها را محصولات فرهنگي ملت ارمني مي دانند.
در كتاب «گزيده اي از ضرب المثل هاي ارمني» دهها ضرب المثل تركي آذربايجاني بعنوان ضرب المثل ارمني جا زده مي شود كه هر خواننده اي با مروري در آنها خواستگاه آذربايجاني آنها را تصديق مي كند. براي نمونه چند ضرب المثل ارمني از همان كتاب «گزيده اي از ضرب المثل هاي ارمني» نقل مي شود تا خوانندگان خود واقف به مسئله گردند با اين توضيح كه براي دسترسي محققين محترم به اصل ضرب المثل مربوطه ذكر ميشود: يا حسن كچل يا كچل حسن (ش 310، ص 27) ، هندونه زير بغل گذاشتن (ش 308، ص 27) ، هم به نعل مي زند هم به ميخ (ش304، ص 27) ، هيچ كس نمي گويد دوغ من ترش است (ش309، ص 27) ، هرچه كني به خود كني (ش289، ص 26 صورت ناقص هر نئيله سن اوزووه ائله سن، كولوگوزووه ائله سن)، هر كس خر خويش راند(ش294، ص26 صورت ناقص هر كس اوز ائششگين سورور كي منده ماماقانلي يم) ، يكي بگو يكي بشنو (ش316، ص 28 صورت ناقص آدين ندي رشيد، بيرن دئدين بيرن ائشيد) و چنانچه بعينه مشاهده مي شود ضرب المثل هاي ارمني ترجمه و كپي ضرب المثل هاي تركي آذربايجاني است و مواردي هم كه ضرب المثل هاي آذربايجاني موزون و منظوم بوده و ترجمه به زبان ارمني مقدور نبوده تنها به ترجمه ساده آنها بسنده شده است و گاه در نتيجه عدم رسايي زبان ارمني مقدور نبوده تنها به ترجمه در بين مردم شايع است چنانچه ضرب المثل موزون و منظوم سه واژهاي «يالانچي، ويلانچي، تالانچي» چون قابليت ترجمه نداشته و زبان ارمني نمي توانسته در سه واژه مفاهيم بزرگي را برساند عيناً بكار برده ميشود2.
4- جعل و تخريب آثار باستاني همچون نماد اشغال فرهنگي :
بعضي از ارامنه متاسفانه حتي از «دين» نيز در جهت اهداف قومي سوء استفاده كرده و درصدد تحكيم مليت خود برآمدهاند آنها با تمسك به دين مسيحيت و دستاويز قرار دادن كليساها در صدد اثبات ظهور قومي خود در خاورميانه هستند و در اين راه آنچه را كه تعلق به مليت خود ندارند و به ملل ديگر تعلق دارند به خود ميبندند.
ميدانيم كه تركان آلباني آذربايجان بعد از قبول مسيحيت در صدد ساختن كليساهايي در سرزمين آذربايجان برآمدند در آن زمان هنوز ارامنه مسيحي نبودند و سرزمين امروزي جمهوري ارمنستان به ارامنه متعلق نبود. طبيعي است كه معماران ترك آلباني اين كليساها را ساخته و در درون آن گاه دعا و كتب انجيل را به زبان تركي ميخواندند. بعدها كه اين قوم آلباني از بين رفت و تنها كليساهاي ساخته شده توسط تركان آلباني باقي ماند. ارامنه بعد از مهاجرت به جمهوري ارمنستان امروزي خود را وارث كليساهاي آلباني قلمداد كرد و بيشرمانه كليساهاي آلباني را كليساهاي ارامنه جلوه داد و بدين طريق سابقه ظهور قومي خود را در جمهوري ارمنستان فعلي به سدههاي نخستين مسيحيت رسانيد در صورتيكه چنين استنباط و استنساخي صحيح نيست و كليساهاي آلباني فقط ميتواند سابقه مسيحيت را در اين سرزمين به پيش برد نه سابقه قوميت ارمني را.
براي تقارن بخشي بر ذهن خوانندگان مي شود از مساجد ساخته شده در آذربايجان مثال آورد. هيچ عرب سالم العقلي با تمسك به مساجد ساخته شده در زمانهاي سلجوقيان و خوارزمشاهيان و تيموريان و آق قويونلو و قره قويونلو و صفويه و افشاريه و قاجاريه نمي تواند مدعي حضور و ظهور قوم عرب در سدههاي ياد شده در آذربايجان گردد چه مساجد آذربايجان توسط معماران ترك همان اقوام و سلسلههاي حكومتگر ساخته شده و ربطي به قوميت عرب ندارد. ولي هر عربي به صرف وجود مساجد در آذربايجان ميتواند مدعي اسلام در اين مناطق گردد و آنها را به حساب تمدن اسلامي بگذارد و اگر دچار چنين مغلطهاي گردد تنها خود را گول زده است. چنانچه حضرات ارمني به چنين خود فريبي و ديگر فريبي دست زده و از وجود كليساهاي آلباني عوض اينكه حكم به ظهور مسيحيت بدهند حكم به وجود ارمنيت ميدهند. آنها در اين راه چنان به خود فريبي دچار شدهاند كه كليساهاي ساخته شده توسط «مغولان» را نيز كودكانه به حساب مدنيت ارمني ميگذارند. تفصيل ماجرا چنين است كه مغولان بعلت نداشتن تعصب مذهبي و برخورد لائيك گونه با فرق و مذاهب و اديان داراي آزادي مذهبي بود و حتي همسر هلاكوخان بنام دوققوز خاتون – كه ترك و داراي دين مسيحي بود- كليساهاي فراواني در تبريز و مراغه و قرهباغ و ارمنستان فعلي احداث كرد. مغولان در سال 1272 در مراغه، در سال 1282 در تبريز و بين سالهاي 1294 الي 1301 باز در مراغه اقدام به احداث كليساهايي براي خاتونان خود توسط معماران ترك محلي كردند. اين آثار مغولي كه به ديت مردم ترك محلي ساخته شده امروز، در سرتاسر آذربايجان ديده ميشود كه متاسفانه عوض اينكه بنام كليساهاي مغولي محسوب شوند ارامنه با سوء استفاده از دين مسيح آنها را به نام خود و بعنوان كليساهاي ارمني جا ميزند.
جالبتر اينكه مسيحيان اوليه امپراطوري روم شرقي نيز از اين اقدامهاي بيشرمانه ارامنه مصون نمانده و آثار روميان نيز بنام ارمنيان امروزه از طرف ارامنه جا زده ميشود . ميدانيم كه مسيحيان امپراطوري روم شرقي قبل از اينكه قيصرهاي روم مسيحي شوند مورد آزار و اذيتهاي حكومتهاي خود بودند و بيشتر مسيحيان به امپراطوري اشكاني و ساساني پناه آورده و در آذربايجان اسكان داه ميشدند و حتي اولين كليساي جهان نيز در همين آذربايجان توسط همين فراريان و بوميان به مسيحيت گرويده ساخته شده است. در اثر تبليغ همين مسيحيان روم شرقي بود كه بعدها ارامنه به دين مسيحيت گرويده و مسيحي گرديدند و براي اولين بار خود به ساختن كليساها مبادرت كردند ولي ارامنه با مصادره همين كليساهاي ساخته شده توسط فراريان رومي سعي در تقويت قوميت خود دارند و تلاش ميكنند سابقه خود را در سرزمينهاي اشغالي امروزي به جلو ببرند و در اين راه چنان افراط ميكنند كه حتي كليساهاي گرجي را نيز بنام كليساهاي ارمني جا ميزنند.
در اوائل قرن بيستم دانشمندي بنام و.ل.وليچكو در مورد همين دزدهاي فرهنگي ارامنه مينويسد: ارامنه تاريخ و آثار باستاني گرجيها را با بيحيايي غارت كرده نوشتههاي گرجي را از روي آثار تاريخي پاك كرده ( و بعنوان ميراث فرهنگي ارامنه جا ميزنند) و كليساهاي قديم گرجي را بصورت كليساهاي ارمني نشان مي دهند.
اين تخريبات و جعليات فرهنگي ساليان سال است كه ادامه دارد و نه تنها كليساها بلكه پاي مساجد آذربايجان را نيز گرفته است بدين ترتيب كه آنها ارامنه با تشكيل تيمهاي جعل و تخريب و با آموزش هاي لازم دولتي به دهات آذربايجان ميروند و بعد از شناسايي مساجد و آثار و بناهاي تاريخي تكنسينهاي جعل و تخريب را در زير استتار دستفروشي و چوبداري و چوپاني به منطقه اعزام كرده و آنها چند روزي را در منطقه براي خريد و فروش بسر برده و شبانه با كندن پيهاي مساجد يا مقابر و پيرهاي مختلف در سنگ بناي آنها كلمات و جملات ارمني و شكل صليب ترسيم ميكنند بعد از اين مرحله «جعل و تخريب» نوبت تيمهاي «كشف و تكثير» ميرسد. آنها بعد از چند سال كه از عمليات جعل و تخريب گذشته است اين بار هم هين تكنسينها و كارشناسان به منطقه اعزام و آنها در لباس چوپان و سياح و تاجر به گشت و گذار پرداخته و بر طبق نقشهاي كه در دست دارند ناگهان بر اثر يك حادثه ساختگي مدعي ميشوند كه در زير پي فلان مسجد قديمي نشاني از صليب و نوشتههايي حاكي از فلان موضوع ديده است و اين بار نوبت رسانههاي دست نشانده است كه خبر پشت خبر از همين كشف آثار باستاني ارامنه ميدهد و در حقيقت موضوع را با ارسال فيلمها و عكس ها به مراجع مختلف تكثير ميكنند و خود را قومي مظلوم قلمداد مي كنند كه روز و روزگاري بدان آنها مثلاً در فلان دهكده – كه كليساي آن به مسجد تبديل شده است- توسط مسلمانان قتل عام شده و جاي آنها را مسلمانان و بويژه تركان گرفتهاند و بدين ترتيب اذهان را براي تصاحب اراضي مسلمانان آذربايجان فراهم ميكنند.
5- انهدام آثار فرهنگي آذربايجان بسان آخرين مرحله در اشغال فرهنگي:
پهمپاي ساير تيمهايي كه در مراحل اشغال فرهنگي آذربايجان شركت دارند تيم كشف و انهدام از همه آنها خطرناكتر است. اين تيمها در ساليان دور حتي قبل از تشكيل جمهوري ارمنستان در سالهاي جنگ جهاني اول به بعد مشغول به كار بودند و افراد اين تيم در لباسهاي فروشنده دورهگرد و خريدار آثار باستاني و كتب خطي در روستاهاي آذربايجان فعاليت داشتند.
كارشناسان اين تيمها سعي در خريد كليه لوازم قديمي مسلمانان را داشتند و سعي ميكردند مخصوصاً كتب و هنرهاي دستي را از دست روستائيان آذربايجان بدر آورده و به مراكز خود بفرستند. اشياء رسيده به چند قسمت تقسيم ميشد و كار بر روي آنها انجام مي گرفت نخست بسراغ اشيايي ميرفتند كه هيچگونه نشانه و مارك مشخص و قابل شناسايي نداشتند و به آساني ميشد آنها را به نفع البسهها و اشيايي زينتي و هنرهاي دستي ارامنه جا زد. و در نمايشگاههاي بزرگ بر روي آنها مانور داد.
در مرحله بعدي به سراغ اشياءاي مي رفتند كه نشانههاي كوچكي داشتند و ميشد آنها را با رفو و انواع و اقسام كارهاي تعميري تغيير داد و بعنوان ميراث فرهنگي ارامنه جا زد. در مرحله بعدي سراغ اشيايي ميرفتند كه در روي آنها آياتي از قرآن يا احاديث حك شده بود و به هيچ وجه قابل تبديل به ميراث فرهنگي ارامنه نبود. لذا دستور انهدام آنها صادر ميشد و صدها و هزاران كتب ديني و حديث و شعر و ادبيات و تاريخ و تنديس و تابلو و هر آنچه نشان اسلامي و آذربايجاني و تركي در خود داشت منهدم ميشد. كار اين تيمهاي انهدام بعد از اشغال قرهباغ سرعت و شدت بيشتري بخود گرفته است.
6- برعكس جلوه دادن جاي قاتل و مقتول :
با توجه به اينكه بعد از جنگ دوم جهاني و تبليغ بر روي كورههاي آدم سوزي كه گفته ميشد نازيها در اردوگاههاي خود يهوديان را سوزانده و از آنها صابون درست كردهاند. ارامنه نيز از حسن حاصل از ترحم جهان نسبت به يهوديان استفاده كرده و در رسانههاي گروهي خود چنان جلوه دادهاند كه ارامنه نيز بسان يهوديان –منتهي بدست تركان- قتل عام گرديدهاند و متاسفانه در اين راه به قدري افراط گرديدند كه حتي از كه حتي از كارهاي غير مشروع نيز ابا نكردند. براي نمونه آنها با توسل به عكسهاي اعدامهاي جمعي و عمومي كه توسط عكاسان قديمي برداشته شده بود در دو راستا بشدت كار ميكردند.
1- هر فرد فاسق و دزد و چاقوكش و شكمدر و راهزن را كه دولت عثماني در ملاء عام اعدام كرده بود مدعي ميشدند كه آنها مبارزان ارمني بودند كه بدست جلادان ترك به دار آويخته شدهاند و بدين ترتيب هر فاسق و دزد و راهزن و زناكار مسلمان حيات بعد از مرگش را در كتب و پوستر و نقاشيهاي ارمني بسر ميبرند و مبارز ارمني خوانده ميشوند.
2- جنايتكاران ارمني در حمله به دهات و شهرهاي كوچك و تصرف آنها و بدار زدن مسلمانان همين مسلمانان بدار آويخته شده را «ارمني مبارز» خوانده و مدعي شدند كه تركان مبارزان ارمني را چنين اعدام ميكردند و در اين رابطه چنان راه افراط پيمودند كه در سالهاي انقلاب داد يكي از روزنامههاي بينالمللي (كيهان تركي) در آمد و آنها با اشاره به وضعيت ظاهري اعدام شدگان منجمله داشتن تسبيح و كفش خاص مسلمانان (نعلين) و انگشترهاي دست ثابت كردند آنچه بعنوان اعدام مبارزان ارمني توسط جنايتكاران ترك در رسانههاي ارمني چاپ و نشر ميشود در حقيقت قتل عام مسلمانان توسط ارامنه در تعرض شهركهاي مسلمان نشين بوده است.
امروزه «اشغال فرهنگي» و به همراه آن «جنايات فرهنگي» از قبيل خرد كردن تنديسهاي خورشيد بانو ناتوان، ميرزا علي اكبر صابر و اماكن مقدسه در شهرهاي شوشا و خان كندي بطور كلي در 20% خاك اشغالي آذربايجان با وقاهت و بيشرمي تمام ادامه دارد ولي دير نخواهد گذشت كه دست «يد الهي» از آستين لشكر قهر و غضب الهي درآمده و اين بار نه تنها خاك قرهباغ بلكه جمهوري غاصب ارمنستان را بر باد خواهد داد. آن روز، روزي وعده داده شده از سوي امامان شيعه خواهد بود كه فرمودهاند «آتش بزرگي در آذربايجان زبانه خواهد كشيد» و بسياري از اهل عناد را هلاك خواهد كرد. پس بهتر است كه ارامنه هر جه زودتر به «اشغال نظامي» آذربايجان خاتمه داده و هيزم بيار معركهاي نباشند كه خود در آن خواهند سوخت.
http://azarbaijan1382.persianblog.ir/post/3