در بیانات سرتاسر مزخرف سرژسرکیسیان رئیس جمهوری ارمنستان که هیچ ربطی به واقعیتهای علمی و تاریخی ندارد، آمده بود که “فقط ارمنیان” تنها ساکنین قره باغ در طول هزاران سال بوده اند و طوایف عشایری ترک مسلمان فقط در نیمه دوم قرن هجدهم به آنجا مهاجرت کرده اند. آنها فقط ۵ در صد تعداد کل ساکنین را در اوایل قرن گذشته تشکیل داده اند.” برای اینکه باور شدنی بنظر برسد، سرکیسیان به “منابع رسمی” پر معمای ترکی متعلق به قرن هجدم استناد میکند. طبعا صاحب این مزخرفات قرار نبود موضوع منبع استناد خود را روشن کند، زیرا چنین منابع ای در آزمایشگاه ارمنی برای جعل تاریخ نیز موجود نمیباشد. در واقع آرشیوهای ترکی گواه بر عکس این موضوع میباشد. آرشیو مرکزی دولتی وابسته به هیأت وزیران ترکیه کتاب ۶۶۰ صحفه ای حاوی مطالب آرشیوی را تحت عنوان “قره باغ به روایت اسناد عثمانی” به طبع رسانده است.
این کتاب مشتمل بر فصل هایی همچون “مناسبات سیاسی، نظامی و دیپلماتیک” و “کوچ” میباشد. در این کتاب ضمن استناد به اسناد موجود در آرشیوها، شواهدی دال بر مهاجرت ارامنه به قره باغ ارایه گردیده است. آرشیوهای عثمانی آری از هر گونه سندی است که در آن نامی از ارامنه قره باغ برده شده باشد.
موضوع بحث همه اسناد، روند اسکان ارامنه در قره باغ در طول قرنهای هفدهم- نوزدهم میلادی و تغییر بافت جمعیتی میباشد. این “اختراع” سرکیسیان اگر بیان خفیفتری انتخاب کنیم، با نوشته های تاریخ نویسان ارمنی سازگاری ندارد. بطور مثال، جورج بورنوتیان مینویسد: “برخی منابع ارمنی ضمن بحث پیرامون آمارهای بعد از ۱۸۳۰، اعداد و ارقام درستی از تعداد ارامنه مقیم ارمنستان شرقی در عهد حاکمیت ایران بکار نمیبرند و میگویند که ارامنه ۳۰-۵۰ در صد اهالی را تشکیل داده اند. (سرژسرکیسیان که میگوید ۹۵ در صد کل جمعیت ارمنی ها بوده!) حقیقت امر این است که طبق آمار رسمی موجود، ارمنی ها بعد از اشغال روسها قریب به بیست در صد اهالی را در ارمنستان شرقی تشکیل داده اند و بیش از هشتاد در صد اهالی آن مسلمانان بوده اند. به هر حال، قبل از استیلای روسها در آن منطقه ارمنی ها هزگر اکثریت نداشته اند.”
سرشماری نشان میدهد که در برخی ولایات ارمنستان شرقی اکثریت با ارامنه بوده است. چنین تغییری بعد از خروج بیش از ۳۵ هزار نفر مسلمان از همان منطقه صورت پذیرفته است. بدین ترتیب هیچ سندی دال بر اکثریت اهالی ارمنی در هیچ خطه ای در دوران حاکمیت ایران بر آن مناطق وجود ندارد. به احتمال قوی، “غربی باسار” تنها منطقه ای بوده که ارمنی ها در آن در سطح محلی اکثریت داشته اند. مدرسه دینی ارمنیها موسوم به “اوچ کلیسا” (اچمیازین) در آنجا قرار داشته است.
در نتیجه جابجا یی هزاران مسلمان در سال ۱۸۳۲ و ورود ۵۷ هزار مهاجر ارمنی از ایران و امپراطوری عثمانی، تعداد اهالی مسیحی رشد قابل ملاحظه ای داشته و تعدادشان برابر با تعداد مسلمانان شده است. فقط بدنبال مهاجرت گسترده ارمنی ها از امپراطوری عثمانی در اثر جنگهای ترک-روس در سالهای ۱۸۵۵-۵۶و ۱۸۷۷-۷۸ و عزیمت بیش از پیش مسلمانان از آن مناطق، ارمنی ها بالاخره توانستند صاحب اکثریت شوند. حتی با این حال هم، شهر ایروان اساسا تا اوایل قرن بیستم میلادی همچنان یک شهر مسلمان نشین بوده است.”
بنابر آمارمورد اشاره بورنوتیان، تعداد مسلمانان ساکن در خانات ایروان و نخجوان بین سالهای ۱۸۲۶-۱۸۳۲ تقریبان به میزان سه چهارم تعداد قبلی کاهش پیدا کرده بود. تعداد ارامنه نیز از محل مهاجران تازه وارد ۵.۳ برابر شده بود. بورنوتیان در ادامه میافزاید: “این آمار نشان میدهد قبل از استیلای روسها، ارامنه تقریبا ۲۰ در صد و مسلمانان نیز ۸۰ در صد اهالی ارمنستان شرقی را تشکیل داده اند. بعد از الحاق آن به روسیه، تعداد ۵۷ هزار مهاجر ارمنی از ایران و امپراطوری عثمانی وارد منطقه شده و تعداد ۳۵ هزار نفر مسلمان نیز ارمنستان شرقی را ترک نموده اند. در سال ۱۸۳۲ ارمنی ها نصف تعداد کل اهالی را تشکیل داده اند.”
بنا بر آمار روسی، تا زمان انعقاد عهدنامه ترکمن چای تعداد ارمنی ها در خان نشینی قره باغ کمتر بوده است. به عقیده سوانته کورنل، محقق سوئدی “مطابق سرشماری انجام شده در روسیه، ارمنی ها در سال ۱۸۲۳ میزان ۹ درصد (از ۹۱ درصد دیگر اهالی بعنوان مسلمان نام برده شده است)، در سال ۱۸۳۲ میزان ۳۵ در صد اهالی را تشکیل داده اند و در سال ۱۸۸۰دیگر اکثریت با آنها بوده است یعنی ۵۳ درصد.”
بدنبال انعقاد عهدنامه ترکمن چای در سال ۱۸۲۸، انتقال گسترده ارمنی ها از ایران و ولایات شرقی امپراتوری عثمانی به ایروان، نخجوان و قره باغ شروع گردید. آلکساندر گریبویدوف،دیپلمات و شاعر روس مسئول سازماندهی این نقل و انتقالات بوده است. وی در کتاب خود تحت عنوان “یادداشتهایی پیرامون انتقال ارمنی ها از ایران به ولایات ما” مینوشت: “ارمنی ها بیشتر در زمین های مالکین مسلمان اسکان داده شده بودند. ایام تابستان این مسئله را هنوز میشد جور کرد. مالکین آن زمینها، مسلمانان عمدتا در محل های کوچ خود بودند و با اهالی تازه وارد که پیروان دین دیگری بوده اند کمتر ارتباط داشتند.”
در ضمن گریبویدوف در مورد مناقشات احتمالی آتی بین ارمنی های تازه وارد و مسلمانان محلی هشدار میداده است. (همانطوریکه آمار سرشماری نشان میدهد مسلمانها عمدتا از ترکها یعنی آذربایجانی ها عبارت بوده اند): “ما با وی (شاهزاده آرگوتینسکی) روی مسائلی چون اعمال تأثیر به مسلمانان برای مجبور کردن آنها به آشتی کردن با مشکلات موقت و رهایی آنها از بیم تصاحب همیشگی سرزمینهایشان توسط ارمنی ها که برای اولین بار اجازه ورود به آن یافته اند، خیلی فکر میکردیم! ”
موضوع انتقال ارمنی ها به قره باغ، ایروان و نخجوان در کتابی تحت عنوان “تصویر انتقال ارمنی های آذربایجان به محدوده روسیه” به قلم س.ن. گلینکا، نویسنده و مورخ روس که در سال ۱۸۳۱ در مسکو چاپ شده، بصورت مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. از تاریخ ۲۶ فوریه تا ۱۱ ژوئن سال ۱۸۲۸ یعنی ظرف مدت سه ماه و نیم تعداد ۸۲۴۹ خانواده ارمنی و یا حد اقل ۴۰ هزار ارمنی از ایران به آنجا انتقال داده شده اند. در چند سال آینده نیز تعداد ۹۰ هزار ارمنی دیگری نیز از امپراطوری عثمانی به سه خان نشینی سابق نقل مکان شده اند. ن.شاوروف یکی دیگر از مؤلفان روس در سال ۱۹۱۱ مینوشت: “بیش از یک میلیون نفر از یک میلیون و سیصد هزار ارمنی که حال حاضر در ماورای قفقاز سکونت دارند بومی نبوده و توسط ماها به آنجا کوچ داده شده اند.” آنها عمدتا در زمینهای حاصل خیز ولایات یلیزاوطبول و ایروان اسکان داده میشدند که جمعیت ارمنی بسیار اندکی داشت. این ارمنی ها در بخش کوهستانی ولایت یلیزاوطبول (قره باغ کوهستانی) و سواحل دریاچه گؤیچه مستقر بودند.” واقعیت انتقال ارمنی ها به قره باغ، ایروان و نخجوان حتی در آثار هنرمندان و بطور مثال در تابلوی نقاشی از “و.ی.ماشکوف” نقاش معروف روسی نیز تبلور یافته که در آن موضوع انتقال ارمنی ها از ایران به ساحل شمالی رودخانه ارس بنحو احسن به تصویر کشیده شده است.
مطالبی از کتاب ” گوروس: فصل تئاتر یاوه گویی” (به زبان آذربایجانی) به قلم آکادمیسین رامز مهدی اف، مسئول نهاد ریاست جمهوری آذربایجان، باکو، سال ۲۰۱۰