کتابی تحت عنوان “مناقشه گرجی-آبخاز سالهای ۱۹۹۲-۱۹۱۷” به قلم ک.ی. کازنین و با مقدمه ا.ر.آیراپتوف در سال ۲۰۱۳ در چاپخانه “یوروپا” در مسکو به طبع رسیده است. این کتاب همانطوریکه در دیباچه آن آمده، فرصتی است برای ترسیم شاخصهای کلی تاریخ طولانی و پیچیده مناسبات اقوام مختلف. کتاب مورد اشاره حاوی یک سری مطالب، اسناد و خاطرات راجع به مشکلات ملی در آبخازیا از دوره مربوط به فروپاشی شوروی تا شروع جنگ گرجی-آبخاز میباشد.
قدمت روابط متقابل گرجستان و آبخازیا به چند قرن میرسد. لازم به ذکر است که تفسیرهای متفاوتی از این مناسبات در آثار تاریخ نویسان گرجی و آبخاز آمده است. ولی بدیهی است که طول قرنها هر دو ملت برای حفظ استقلال فرهنگی و زبان خود مبارزه کرده است.
با آنکه در ابتدای کتاب تأکید میشود که آن فاقد هر گونه تحلیل و ارزیابی خاصی است، مطالب منتخب بیشتر بیانگر مواضع طرف آبخازی میباشد. بطوریکه، نویسنده ضمن توجیه موضع گیری آبخازها، متن کامل سخنرانی ها، پیام ها و بیانات و.آردزینبا رئیس شورایعالی جمهوری آبخازی را در کتاب خود آورده است، در حالیکه بخشی از سخنان شورادنازده هم در مقام ریاست شورای دولتی گرجستان و هم بعنوان دبیر اول حزب کمونیست گرجستان حذف شده است.
آیراپتوف نیز در مطالب خود گرجستان را مسبب لشگرکشی روسیه به منطقه در قرن نوزدهم و شاهنکار سیاستهای روسیه در قفقاز جنوبی می نامد. مؤلف ضمن تأکید بر اینکه کلیه سرزمینهای گرجستان بعد از مدتهای طولانی برای اولین بار در تاریخ خود، در قلمروی امپراطوری روسیه بصورت اراضی متحده در آمده، ولی در عوض روسیه صاحب تنفر شده است. وی در این رابطه تعجب خود را از ادعاهای اکثر روشنفکران گرجی بیان میدارد.
آیراپتوف از موضع بیطرفانه مورد ادعا در مقدمه کتاب کناره گیری کرده و قرار گرفتن آبخازیا در ترکیب گرجستان را بمنزله یک تجربه منفی ارزیابی میکند. وی میافزاید که گرجستان نیز به موقع خود تن به کنفدراسیونی با تجزیه طلبان نداده است.
بعنوان جمع بندی میتوان گفت که کتابچه “مناقشه گرجی-آبخاز: سالهای ۱۹۹۲-۱۹۱۷” جز تلاشی برای توجیه تجزیه طلبی آبخاز چیز دیگری نیست.
گوندوز نصیب اف
1905.az