در دوره های مختلفی پیرامون موضوعاتی چون شکل گیری ملت ارمنی، خصوصیات استثنایی ملی، ویژگیهای زبانی و تاریخ آنها نظرهای متضادی ارایه شده است. برخی از مورخان سرآغاز تاریخ ارمنی را به صدر شکل گیری تمدن بشری وصل داده و خاستگاه آنها را مستقیما به فلات آناتولی و قفقاز کشانده اند. آنها ادعا میکنند که ارامنه اهالی بومی این مناطق بوده اند و برای اثبات ادعاهایشان منابع معتبر تاریخی را گواه نمیاورند بلکه بیشتر به اطلاعاتی آمیخته به موضوعات اساطیری و مذهبی اتکا میکنند که در مورد اصالت آنها تردیدهای فراوانی هست.
اصلی ترین منبع ای که مدعین شکل گیری ملت ارمنی در فلات آناتولی، برای توجیه ادعاهای خود میاورند کتاب “تاریخ ارمنستان” به قلم موسی خورنی میباشد که پر از مطالب سرتاسر اساطیری بوده و هیچ گونه ربطی به واقعیتهای تاریخی ندارد. در این کتاب ادعا میشود که تاریخ ارمنی سرآغاز خود را از دوره نوح نبی میگیرد و ارمنی ها نیز از نسل یافس از فرزندان نوح نبی میباشند. “از یافس قامر متولد شده، از قامر تیراس، از تیراس تورقوم، از تورقوم هایک، از هایک آرامناک، از آرامناک آرامیس، از آرامیس آماسیا، از آماسیا گلام و از گلام گارم و از گارم آرام و از آرام نیز آرای زیبا متولد شده اند.” بدلیل فقدان منابع مربوطه، تأیید صحت و ثقم وجود هیچ کدام از افراد مذکور در این فهرست میسر نمیباشد. ک. پاتکانیان میگوید که “این شجره (هایک-آرامناک، آرام-آرا) کلا از افسانه ها تشکیل شده است…”
نیکیتا (مکرتیچ) اسیپویچ امین کسی که کتاب “تاریخ ارمنستان” منتسب به خورنی را به زبان روسی ترجمه و در سال ۱۸۵۸ در مسکو به چاپ رسانده، خودش نیز به این نکته اعتراف میکند که آن کتاب کاملا بر پایه افسانه ها بنا شده است. مترجم با اشاره به منبع شناسی این اثر میگوید که “تاریخ ارمنستان” که مشتمل بر سه کتاب بوده (گفته میشود که کتاب چهارم از بین رفته است) و یک دوره ای از پیدایش نخستین انسان تا سال ۴۳۳ میلادی را در بر میگیرد، بر پایه مقالات متعددی به رشته تحریر در آمده است. با این حال، یکی از منابع مورد اشاره یعنی ماراباس کاتینا، بعنوان منبع اصلی ملاحظه میشود. تأکید میشود که خوزنی مطالب مربوط به دوره باستان را با استفاده از منبع فوق الاشاره تنظیم کرده است که در باره آن چنین آمده که “از منابع مختلف اخذ شده و از اینرو میزان انطباق آن با حقایق در همه موارد یکسان نبوده. ” به تعبیر دیگری، “ن. امین” تلویحا به این نکته اشاره کرده که اثر ماراباس منبع موثقی نمیباشد. امین میافزاید که، ماراباس کاتینا این اثر متشکل از چهار کتاب را که بین سالهای ۱۴۰-۱۲۰ پیش از میلاد به رشته تحریر در آمده، بیشتر بر اساس اساطیر “هالدئی” تنظیم کرده و موسی خورنی از ترجمه یونانی همان اثر استفاده نموده است. وی مینویسد که “بخشهای نهم تا سیزدهم- از هایک تا آرام- کتاب نخست ماراباس یعنی تا پیدایش پادشاهی آسوری فاقد هر گونه منبع رسمی است.” برخی از مولفان حتی بر جعلی بودن “تاریخ ارمنستان” کار موسی خورنی تأکید میکنند. از این لحاظ نظرات کارییر مولف فرانسوی جالب است. وی ثابت میکند که م.خورنی اسقف های ارامنه را همانند انجیل به تصویر کشانده و از این حیث اثر وی چیز دیگری بع جز تقلب نیست.
در واقع فرض این قضیه ممکن است موسی خورنی در راستای منافع ارامنه دست به تقلب در اثر ماراباس کاتینا زده و آنرا تصاحب کرده و وی یک فعالیت هدفمندی داشته و برخی سفارشات را اجرا نموده است. “و.ت.سیروتنکو” با اشاره به اینکه خورنی سفارش را بجا آورده است میافزاید: “موسی خورنی مورخ باستانی ارمنی که بر اساس سفارشی از سوی یکی از اشراف ارمنی بنام ساهاک باگارتونی کار میکرده، اقدام به تنظیم “تاریخ ارمنستان” نموده است. در تدوین این اثر، خوزنی از کتاب “تاریخ اولیه ارمنستان” به قلم ماراباس کاتینا استفاده نموده است.” تیخومیروف نیز تأکید میکند که “به روایتی، یکی از شاهزادگان با نفوذ ارمنستان به وی پیشنهاد کرده تا تاریخ ارمنستان را به رشته تحریر بیاورد.”
ایلیا چاوچاوادزه کسی که نقش بسزایی در افشا شدن تقلب کاریهای ارمنی داشته در کتاب خود تحت عنوان “دانشمندان ارمنی و سنگ هایی که فریاد میزنند” که در سال ۱۹۰۲ به زبان روسی در تفلیس به طبع رسیده، یک چنین نظری از محقق فرانسوی بنام “فرانسوا لنورمان” نقل قول کرده که در واقع اهمیت کتاب خورنی را بعنوان یک منبع مورد استناد از بین میبرد:”ما بایستی بعنوان یک واقعیت تکذیب ناپذیر این امر را قبول داشته باشیم که تا زمان تیگران اول که هم دوره کوروش بوده ارامنه هیچ گونه آداب و رسوم ملی نداشته اند. کلیه مطالبی که در باره حوادث ما قبل این دوره بیان شده، و نقل قولهایی که نویسندگان ارمنی داشته اند همه اشان به اثر موسی خورنی استناد کرده اند که آن هم در اصل بغیر از تصویر ساده دستکاریهای مورخ دروغین بنام ماراباس کاتینا چیزی دیگری نیست.”
ا.آکوپیان در کتاب خود به زبان روسی تحت عنوان “ارزیابی پاتکانیان از “تاریخ ارمنستان” به قلم موسی خورنی” اشاره میکند که تاریخ دانانی چون گوتشمید، کاریر، کارترمر و غیره ها صحت و ثقم اطلاعات خورنی را زیر سؤال برده اند. با آنکه از موسی خورنی بعنوان “مورخ راست سخن” “میهن پرست اصیل” نام برده شده ولی ک.پاتکانیان نیز بطور تلویحی اثر وی را زیر سؤال برده است. “اگر خورنی به هر چیز غیر یونانی به دید شبهه نمینگریست و توجه بیشتری به بیان مردمی مبذول میداشت و فقط به عبارات نامفهوم محدود نمیشد،، کتاب وی برد مضاعفی داشت.”
عمدتا عصر زندگی خورنی را قرن پنجم ذکر میکنند. از حیث روشن کردن برخی مطالب بهتر است توجه بیشتری را به قرن زندگی صاحب تاریخ ارمنستان معطوف کنیم. بطوریکه برخی حوادثی که خورنی در کتابش از آنها بحث کرده، در دوره های بعد از سده پنجم اتفاق افتاده نه تا قرن پنجم. ق.آ.خالاتیان تأکید میکند که نخستین نسخه چاپی کتاب “تاریخ ارمنستان ” خورنی در سال ۱۶۹۵ در شهر آمستردام محل سکونت جامعه بزرگ ارمنی انتشار یافته و “در جریان اولین آشنایی دانشمندان اروپای غربی با خورنی، تاریخ وی…. مورد شدیدترین و بی رحمانه ترین انتقادات قرار گرفته است. لا کروز مستشرق قرن هفدهم فرانسوی و رهبر کتابخانه پادشاهی برلین که خالاتیان وی را یکی از زبده ترین متخصصان زبان ارمنی میداند، با تکیه بر آناکرونیسم های موجود اعلام کرده که آن کتاب مال سده های نهم و دهم است نه قرن پنجم. بعنوان نمونه هایی از این آناکرونیسم ها، این مؤلف فرانسوی مینویسد بولغارها که قرن ششم میلادی پا به عرصه تاریخ نهاده اند خورنی آنها را به قرن دوم پیش از میلاد نسبت داده و یا اینکه قلعه بایبرد که در سده ششم میلادی بنا شده، به قرن یکم پیش از میلاد تعلق گرفته است.” ایواکیم شردر متخصص ارمنی شناس هلندی که اوایل قرن هجدهم زیسته، هم در این خصوص با لا کروز اشتراک نظر دارد. نظرهایی مبنی بر اینکه دوره زندگانی خورنی بعد از قرن پنجم بوده مورد حمایت ی.آ. مانداندیان، ی.م. دیاکانوف، آ.پ.نوووسلتسف و غیره ها نیز واقع شده است. همه این موارد دلیلی است تا گفته شود که عادت ارمنی ها در تصاحب تاریخ و فرهنگ سایر ملتها و تاریخ نگاری جعلی برای خودشان از خورنی سرچشمه گرفته و کتاب “تاریخ ارمنستان” وی را نمیتوان بعنوان منبع تاریخی جدی مد نظر داشت.
عاقل شاه مرادوف
سایت 1905.az