هووانس کاچازنونی (Hovhannes Katchaznouni) اولین نخست وزیر حکومت ارمنستان در سال 1918 و رهبر حزب “داشناکسیون” بود. او در سال 1867 در “آهیسکا” (گرجستان) متولد و در سال 1938 در ارمنستان بدرود حیات گفت. کاچازنونی در سال 1923 در بخارست (رومانی) در مقام رهبر حزب داشناکسیون گزارشی به کنفرانس حزبی ارائه داد. این گزارش در زمان خود سر و صدای زیادی برپا کرد و در میان ارمنی ها موجب عکس العمل های زیادی گردید.
گزارش کاچازنونی که به شکل کتاب درآمده و چاپ شده بود، در ارمنستان ممنوع و جمع آوری گردید. ترجمه روسی کتاب کاچازنونی بعدها در کتابخانه لنین در مسکو پیدا شد و به زبان ترکی ترجمه و در ترکیه با عنوان: “حزب داشناق کاری برای انجام ندارد” منتشر شد. این کتاب در ارتباط با ادعاهای “نسل کشی ارمنی” در حکم یک سند تاریخی پراهمیت است. (1)
فرازهائی از اعترافات مهم کاچازنونی در این کتاب در مقام رهبر حزب داشناق و از دید کسی که بالاترین مسئولیت های سیاسی را در برهه تعیین کننده ای از تاریخ خلق ارمنی داشته است در روشن تر شدن ماهیت ادعاهای نسل کشی ارمنی نقش بی بدیلی دارد.
کاچازنونی اولین نخست وزیر ارمنستان
نگاه صادقانه و شجاعانه کاچازنونی به فعالیت احزاب و دستجات ارمنی، ارتباطات، تصورات و امیدهای آنها به مرحمت “دول ائتلاف” برای پیشبرد ایده های خیال پردازانه خود، نه تنها برای خلق ارمنی درعین حال برای ما و تمام خلق های منطقه نیز حاوی درس های گرانبهائی است. چرا که امروز جریان ها و محافلی هستند که از سرناامیدی و خشم، به “کمک های بشردوستانه” دولت های ائتلاف امروزی (ناتو و جامعه جهانی اش) دل بسته اند. انگار که حوادث تاریخ معاصر خود را بارها و بارها تجربه نکرده، ویرانی و تباهی همسایگان خود را ندیده اند، و از این رو، انجام تعهد و رسالت تاریخی خود در قبال مردمان ایران را از دیگران طلب می کنند!
****
در عملیات نظامی علیه ترک ها شرکت کردیم
“در پائیز 1914 زمانی که ترکیه هنوز به یکی از طرفین جنگ نپیوسته بود، در قفقاز جنوبی در میان هیاهوی بزرگ و با شور و انرژی زیادی واحدهای داوطلب ارمنی آغاز به تشکیل شدند… در ظرف چند هفته “حزب انقلابی داشناق ارمنی” هم در تشکیل این واحدها و هم در عملیات نظامی آنها علیه ترکیه به شکل فعال شرکت کرد”.
فریب خوردیم و به روسیه وابسته شدیم
“ما بدون قید و شرط در صف روسیه بودیم. بدون هیچ دلیلی دچار حال و هوای پیروزی شده بودیم. در مقابل فعالیت هایمان، صداقت مان، و کمک های مان مطمئن بودیم که حکومت تزار استقلال ارمنستان را به ما هدیه خواهد داد …”.
“عقل مان را از دست داده بودیم. ما خواست های خود را که انگار خواست های آنان است تصور کرده و به وعده های اشخاص بی مسئولیت ارزش بسیاری قائل شدیم و با هیپنوتیزم کردن خود، از واقعیت ها دور افتاده و دچار توهم شدیم”.
ترک ها مجبور شدند که به تهجیر متوسل شوند.
“در اثنای تابستان و پائیز 1915 ارمنی های ترکیه در معرض مهاجرت اجباری قرار گرفتند. ترک ها می دانستند چه می کنند و امروز دلیلی برای احساس پشیمانی شان وجود ندارد …. این روش قطعی ترین و مناسب ترین روش بود”.
نتوانستیم حقایق را درک کنیم
“در میان عصبیت و ترس دنبال گناهکار می گشتیم و این گناهکار را بلافاصله در وجود حکومت “روس” و سیاست های فریبکارانه او یافتیم. در میان حالت بهتی که خاص انسان هایی که به لحاظ سیاسی نابالغ و فاقد تعادل اند، از سوئی به سوی دیگر می غلتیدیم. هر قدر که دیروز ایمان مان به حکومت روس کورکورانه و بی پایه بود، امروز هم گناهکار دانستن آن همان قدر بی پایه و کورکورانه است. به عنوان یک حزب سیاسی (داشناکسیون) ما فراموش کرده بودیم که روس ها در صورت لزوم از روی اجساد ما خواهند گذشت”.
سبب حوادث خود ما هستیم
“شکایت از دست سرنوشت و جستجوی دلایل فلاکت و بدبختی مان وضعیت ترحم انگیزی است. این ویژگی بیماری روانی ملی مان است که حزب داشناق نیز نتوانسته از آن رهائی یابد … انگار عدم بصیرت و دوراندیش نبودن نوعی قهرمانی بود، زیرا هرکس هر زمان که اراده کرد، فرانسوی ها، انگلیسی ها، آمریکائی ها، گرجی ها، بلشویک ها، در یک کلام تمام دنیا ما را به راحتی فریب دادند و به ما خیانت کردند. در حالی که ما ساده لوحانه باور کرده بودیم که این جنگ {جنگ جهانی اول} به خاطر رسیدن ارمنی ها به حقوق شان درگرفته است”.
مبارزه ملی ترک ها حقانیت داشت
“ترک ها که در سال 1918 در جنگ علیه امپریالیست ها شکست خورده بودند در عرض دو سال تجدید قوا کرده و حیات دوباره یافتند. نسل جوانی که با احساسات میهن پرستی حرکت می کردند به میدان آمده و در آناتولی شروع به سازماندهی ارتش خود کردند. در ترکیه شعور ملی و غریزه دفاع از خود بیدار شده بود. آنها برای تامین آینده شان در آسیای صغیر مجبور بودند که بر علیه “معاهده سور” دست به سلاح ببرند”. (2)
برعلیه ترک ها قیام کردیم و جنگیدیم
“علیه ترک ها قیام کردیم و حتی برای تخریب صلح نیز جنگیدیم. دیگر همه ما، در صف “دولت های ائتلاف” بودیم که دشمن ترک ها بودند. از ترک ها “ارمنستان از دریا تا به دریا” را طلب می کردیم. ارتش های دول ائتلاف را به ترکیه دعوت و برای تامین حاکمیت مان از دولت های اروپا و آمریکا تقاضاهای رسمی می کردیم. نهایتا در این دوران با تمام توان مان مدام با ترک ها جنگیدیم، کشتیم و کشته شدیم. دیگر چگونه می توانیم اعتماد ترک ها را جلب کنیم”. (3)
معاهده سور چشم هایمان را کور کرده بود
“معاهده سور، علیه ترک ها حربه مهمی بود. ما با سلاح های انگلیس به خوبی مسلح و دارای یک ارتش مجهز که با مهمات نظامی کافی تجهیز شده بود، بودیم. معاهده سور چشم همه را کور کرده بود. ولی جنگ یک واقعیت بود. یک واقعیت، واقعیتی که غیر قابل بخشش بود این بود که ما برای اجتناب از جنگ هیچ کاری نکردیم، برعکس بهانه هائی برای آن تراشیدیم. در صورتی که جنگ به شکست تام و قطعی ما انجامید. ارتش ما که شکم اش سیر، پشتش محکم و به خوبی تسلیح شده بود سلاح ها را زمین انداخته و به دهات فرار کرده و پراکنده شد”.
علت اساسی قیام مان علیه ترک ها تشکیل ارمنستان بزرگ بود
“ارمنستان بزرگ” را که از هفت ایالت ترکیه، چهار بخش از ایالت کیلیکیا و از دریای سیاه تا دریای مدیترانه، از کوه های قره باغ تا صحراهای عرب امتداد داشت طراحی کرده و طلب می کردیم. این طلب امپریالیستی چگونه می توانست تحقق یابد؟”.
هیچوقت نتوانستیم دولت شویم
“اگر منصف باشیم، اگر حکومت کردن به معنای آینده بینی باشد، ما به طور قطع فاقد آینده بینی بوده، و رهبران داشناقی بودیم که به درد کاری نمی خوردیم. ضعف اصلی مان در این نقطه بود. به علاوه، هدف فعالیت هایمان را به شکل معین و شفاف درک نکرده بودیم، فاقد یک اصل راهنما و سیستمی که بتوانیم آن را به شکل قابل قبول و مدام عملی کنیم بودیم. گوئی ناخواسته، و تحت تاثیر شرایط تصادفی با تردید حرکت می کردیم، سرمان به دیوار می خورد و زمین زیر پایمان را مانند کوران لمس می کردیم. حدود امکانات خود را می دانستیم ولی بیشتر اوقات بزرگ نمائی می کردیم. محدودیت های دوران را درک نمی کردیم، از نیروهای مقابل نفرت داشتیم. فرقی بین حزب و دولت قائل نبودیم و ایدئولوژی حزبی را به کارهای دولت دخالت می دادیم. ماها دولتمرد نبودیم”.
چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد
“اکنون چه داریم؟ منطقه ای کوچک و به اصطلاح مستقل بین رود ارس و سوان {دریاچه گؤکچه} که بخش خود مختار و دورافتاده ی از امپراتوری روسیه در حال جان گرفتن است. چیزی به نام ارمنستان ترکیه وجود ندارد. این موضوع در “لوزان” دفن شده است. کشورهای بزرگ اروپائی ما را دفن کردند”.
به ترور روی آوردیم
“با طرح و اجرای ترور اشخاص، همچنان که زمانی در “قصراولدوز” بدان مبادرت کرده بودیم، فکر کردیم این بار نیز می توانیم دیگران را بمباران کنیم. ولی برای چه؟ ما تصور کردیم که با ایجاد سر و صدا در ترکیه می توانیم توجه دولت های بزرگ را به موضوع ارمنی ها جلب کرده و از آنها همچون ابزاری به نفع خود استفاده کنیم. ولی اکنون دیگر متوجه شده ایم که این چنین ابزاری پشیزی نمی ارزد”.(4)
حزب داشناق به عنوان پس مانده گذشته باید خاتمه یابد
حزب شکست خورده و اتوریته خود را از دست داده است، از کشور اخراج شده و کلنی های غیرقابل بازگشت دیگر قادر به کاری نیستند. یک حزب، نمی تواند بگوید از آنجائی که هستم پس در هرصورت باید کاری برای خود سرهم بندی کنم”.
“مادام که هستم، “بنابراین” … از لحاظ برخورد منطقی نادرست است. جمله را باید از جهت عکس آن نوشت:
“از آن جائی که کاری برای انجام نمانده پس لزومی برای ادامه حیات نیست!” بله من خودکشی را پیشنهاد می کنم! حزب داشناق پس مانده گذشته است، ارگانی غیر ضروری است، بدن دیگر به چنین ارگانی احتیاج ندارد، چنانکه امروز یک حزب دیاسپورا ست”.
حزب داشناق مانع صلح است
“فقط در یک موضوع اصرار دارم. اگر روزی فرا رسد که احتیاج به سازش با ترک ها به وجود آید، باید با طرز فکر جدید، با وضعیت روحی جدید و مهم تر از همه با انسان هائی با گذشته دیگر و یا بدون گذشته به استقبال این امر رفت. در این نقطه حزب داشناق نه تنها نمی تواند کمکی کند بلکه مانع صلح خواهد شد”.
******
همچنانکه دیده می شود این گزارش نه تنها یک نگاه نقادانه به دوران 1923- 1914 است، بلکه در واقع یک اعتراف نامه است، اعتراف نامه ای شجاعانه که از جبهه حقیقت به موضع گیری و روشنگری پرداخته است.
بی پایه بودن ادعاهای نسل کشی ارمنی و نیز تلاش برای قبولاندن ادعاهای بی پایه به دولت های غرب برای جلب پشتیبانی آنها به وسیله دولت ارمنستان و دیاسپورای ارمنی (تکرار تاریخ) از زبان کاچازنونی در این کتاب افشاء می شود.
به هیچ شمردن و انکار حقایق تاریخی از طرف دیاسپورای ارمنی به خاطر گرم نگه داشتن تنور دشمنی و کینه علیه ترک هاست. اگر این کینه تقویت و تغذیه نشود، فروپاشی در میان دیاسپورای ارمنی آغاز خواهد شد. رهبران دیاسپورا این واقعیت را می دانند، لذا در راستای اهداف شان به تلاش های خود ادامه می دهند. برای رهبران دیاسپورای ارمنی کینه ورزی علیه ترک ها تجارت پرسودی است، تجارتی که موجودیت و ادامه حیات شان به آن گره خورده است.
15 آوریل 2012
توضیح:
1- کتاب کاچازنونی از روی متن روسی به ترکی ترجمه و در سال 2006 در استامبول از طرف “انتشارات کایناک” Kaynak Yayınları به چاپ رسید. این کتاب در عرض شش سال 15 بار تجدید چاپ شد. ترجمه های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی آن از طرف همین انتشارات نیز چاپ شده است. ترجمه فارسی این کتاب سال هاست در انتظار چاپ بسر می برد و تاکنون اجازه چاپ در ایران نیافته است!
نام ترکی کتاب: Taşnak Partisi,nin yapacağı bır şey yok
نام انگلیسی کتاب: Dashnagtzoutiun has nothing to do anymore
کتاب کاچازنونی اولین سند از سری اسنادی است که با عنوان: “دروغ نسل کشی ارمنی در اسناد ارمنی” چاپ شده است. در رابطه با نسل کشی ارمنی ده ها کتاب تحت همان عنوان از منابع روسی و ارمنی به ترکی ترجمه و از طرف انتشارات کایناک به چاپ رسیده و این روند ادامه دارد. در همه این کتاب ها مورخین، دولتمردان و بویژه اکثریت بزرگ روشنفکران ارمنی نظرات کاچازنونی را تائید کرده اند. به عنوان مثال کتاب های زیر که مولفین آنها مورخان و دولت مردان سرشناس ارمنی هستند آثارشان به زبان ترکی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است که همگی منابع دست اول و در حکم اسناد پر اهمیت تاریخی در رابطه با نسل کشی ارمنی به حساب می آیند.
– Taşnak Partisi,nin Karşidevrimci Rolü (1914- 1923) : A.A.Lalayan
نقش ضد انقلابی حزب داشناق
– Dıasporadakı Taşnaklar: S.G.Pirumyan داشناق های دیاسپورا
– Ermeni Milliyetçi Akımları: A.B.Karinyan
جریان های ملی گرای ارمنی
– B.A.Boryan,nın Gözüyle Türk- Ermeni Çatışması: Mehmet Perinçek مناقشات ترک- ارمنی از نگاه: ب. ا . بوریان
2- کاچازنونی جابجا در کتاب خود از مفهوم “امپریالیسم” و “امپریالیست ها” استفاده کرده است. دلیل اش این است که او آگاهانه و متعهدانه روی این واقعیت ها تاکید می کند تا نشان دهد که ارمنی ها تا چه حد آلت دست دولت های بزرگ امپریالیستی زمان خود در جنگ جهانی اول شده بودند: “دیگر همه ما در صف دولت های ائتلاف بودیم که دشمن ترک ها بودند” و چگونه آن دولت ها هرکدام برای پیش برد منافع و مقاصد خود از مسئله ارمنی بر علیه عثمانی استفاده می کردند، در حالی که ترک ها از وطن شان دفاع می کردند و برای جلوگیری از مستعمره شدن وطن شان می جنگیدند.
– این واقعیت را مارکس حتی پیش تر، در اثنای جنگ کریمه (1851 جنگ روس و عثمانی) تاکید می کرد. مارکس در مقابل دولت روسیه تزاری و دولت های استعماری آن دوران از تمامیت ارضی دولت عثمانی دفاع می کرد. ترکیه کشور مظلوم مارکس بود.
– لنین نیز در جنگ جهانی اول وقتی این واقعیت را تثبیت کرد که جنگ جهانی اول، جنگ بین دو اردوگاه امپریالیستی برای تقسیم عثمانی است، تاکید داشت که ترکیه و آلبانی از وطن شان دفاع می کنند. لنین هم از ترکیه و هم آلبانی دفاع می کرد که هر دو در معرض تقسیم و تکه پاره شدن قدرت های امپریالیستی قرار گرفته بودند.
– در همین رابطه هم کمینترن و هم رهبران شوروی علیه “معاهده سور” (معاهده تقسیم عثمانی) موضع قاطع گرفتند. آنها علیه طرح “ارمنستان بزرگ” و کردستان تحت الحمایه انگلیس از مصطفی کمال پاشا از نظر نظامی، مالی و دیپلماتیک دفاع کردند و در حفظ تمامیت ارضی ترکیه کمک های تاریخی بزرگی کردند.
3- طرح ارمنستان بزرگ (از دریای سیاه تا دریای مدیترانه) و برپائی آن در خاک ترکیه طرح “ابتکاری” Woodrow Wilson رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود (1921- 1913). نقشه های جغرافیائی طرح ویلسون، امروز در “پروژه خاورمیانه بزرگ” آمریکا مبنی قرار گرفته است!
4- اشاره به طرح سوء قصد به عبدالحمید سلطان عثمانی از طرف “کمیته ارمنی” در 21 جولای 1905 است.