گفت وگویی داریم با واقف آبیش اف، دکترای علوم تاریخ و کارمند علمی انستیتوی تاریخ فرهنگستان ملی علوم آذربایجان.
آقای دکتر، قبل از هر چیز مایلیم بدانیم چه دلایلی باعث شده تا مقاله شما تحت عنوان “جانبداری انستیتوی مطالعات سیاسی و اجتماعی حوزه دریای خزر و دریای سیاه” موجبات این همه نگرانی در ولادیمیر زاخاروف، رئیس آن استیتو فراهم بیاورد؟
پرفسور ولادیمیر زاخاروف ریاست انستیتوی مطالعات سیاسی و اجتماعی در حوزه دریای خزر و دریای سیاه را بر عهده دارد که در سال ٢۰۰٩ تأسیس شده است. ولی اگر متخصصان علمی آن انستیتو فعال در حوزه مسائل قفقاز را ملاحظه کنید، می بینید که اکثریت آنها عبارتند از روسها و ارمنی ها. حتی یک نفر هم از سایر جماهیر شوروی سابق و آذربایجان در میان آنها به چشم نمیخورد. این مورد چرا توجه مرا بخود جلب کرده؟ بدین خاطر که آنها چند کتابچه یی را پیرامون مسائل قفقاز منتشر کرده اند که حاوی مطالبی بسیار نادرست در باره تاریخ آذربایجان، وضع کنونی کشورمان و نیز مسائل قره باغ است. ولادیمیر زاخاروف یک فرد معمولی نیست. وی در مراکز علمی مختلفی سخنرانی هایی علمی کرده و نام آشنایی برای نشریات علمی و فضای مجازی هم هست. ولی اگر دقت کنیم در می یابیم که وی مساقیما آذربایجان را مورد هدف قرار میدهد. وجود مطالب جعلی و موهن در باره آذربایجان، تاریخ، ملت و فرهنگ ما در کتابهایی که بین سالهای ٢۰١۰ تا ٢۰١٢ توسط آنها به طبع رسیده، باعث نگرانی من شده و از اینرو با درج مقاله ای متشکل از واقعیتهای تاریخی در فضای اینترنت بر وجود مطالب نادرست در خصوص کشورمان در کتابهایی اشاره کردم که با حمایت آن انستیتو و زیر نظر علمی زاخاروف منتشر شده است. در آن مقاله توصیه شده تا برای اصلاح مطالب نادرست به تاریخ دانان روس و اسناد موجود در روسیه رجوع کنند. همچنین آمده بود که در آنصورت به اشتباهات خود پی میبرید و می بینید که دیگر نوشته هایشان رنگ و بوی سیاسی بخود گرفته است. حتی نوشته بودم که بهتر است تا آن انستیتو بعنوان انستیتوی ارمنی نام گذاری شود و با استناد به شواهدی نشان دادم که آن نهاد علمی چگونه در راستای منافع ارمنی ها عمل میکند. بغیر از این، هیچ تعبیر توهین آمیزی بکار نبرده بودم. فقط با آوردن اقتباس هایی از دانشمندان و آرشیوهای روسی تأکید کرده ام که موضع نادرستی اتخاذ کرده اند. ولادیمیر زاخاروف نیز در مجله خود و سایت آن انستیتو مطلب بیست صفحه یی را بعنوان پاسخی به مقاله من درج کرده است. در این مقاله بجای آنکه منابع تاریخی مورد استناد من بررسی شود، در واقع ضمن سکوت در برابر آن اسناد، به اهانت نسبت به شخصیت انسانی و بکارگیری مطالب توهین آمیز علیه کشورمان پرداخته شده است. و جالبتر اینکه وی تلاش کرده تا ضمن درج اقتباسهای بلندی از مقالات ما در خصوص پیدایش ارامنه در منطقه، نسل کشی هایی که آنها به راه انداخته اند و اسناد رسمی، به شرح و تفسیر در مورد آنها بپردازد. مهمتر این که در مقالات ما موضع ارامنه و دانشمندان روس حامی آنها افشا شده است. من نوشته ام که تاریخ حقیقت ها را دوست دارد و آشکار شدن حقیقتها دیر و زودش دارد ولی سوخت و سوزش ندارد. حالا به جای تصفیه تاریخ از جعل کاریها، برخی از دانشمندان روس نیز ضمن همدستی با ارامنه راه سیاه نمایی و افترا گویی نسبت به تاریخ آذربایجان را پیش گرفته اند. این سیاست امروز هم ادامه دارد و مقالات و کتابهایی که در آن تاریخ کشورمان تحریف شده، در روسیه تهیه و چاپ و سراسر جهان منتشر میشود. با درج یک مقاله ای محال است از تمامی این موارد جلوگیری بعمل آید و این کار باید بطور سیستماتیک انجام شود. آنچه که خشم زاخاروف را بر انگیخته این بوده که ماهیت واقعی کتابهای چاپ انستیتوی تحت رهبری وی بدینوسیله افشا شده بود. از اینرو چنین واکنش تندی از خود نشان داده بود.
شما همچنین مؤلف آثاری در زمینه کشتارهایی هستید که در سال ١٩١٨ در اراضی ایران (آذربایجان جنوبی) رخ داده است. ارمنی هایی که به سرزمینهای ترکیه و آذربایجان چشم دوخته اند، دست به نسل کشی در این مرزو بوم زده اند. هدف از نسل کشی های مزبور در خاک ایران چه بوده است؟
ارمنی ها مرتکب نسل کشی- کشتارهای گسترده در ترکیه و آذربایجان شمالی شده اند. حتی در منابع تاریخی فارسی، در آثار برخی مؤلفان ارمنی و همچنین دانشمند آمریکایی بنام ماکارتی بر این نکته اعتراف شده که در جریان حوادث آن مقطع تاریخی بیشتر ترکها کشته شده اند تا ارمنی ها. چه در ترکیه و چه در آذربایجان درباره این موضوعات تحقیقات کافی انجام شده و آثاری به رشته تحریر در آمده است. موضوع کشتار وسیع ترکهای مسلمان توسط ارمنی ها در اراضی ایران در آذربایجان جنوبی نیز بایستی بمنزله حلقه ای از یک زنجیره تلقی گردد. منظور این است که سناریو نوشته شده و بموجب آن مناطق ارومیه، خوی، سلماس، ماکو نیز بصورت بخشی از نقشه “ارمنستان بزرگ” ساخته و پرداخته ارمنی ها در آمده است. هدف از این کار ایجاد دولت ارمنی در قسمت اعظمی از سرزمینهای ترکیه، آذربایجان شمالی و بخشی از خاک ایران بوده است. بنا بر نقشه آنها، قرار نبوده دولت ترکی آذربایجانی وجود داشته باشد. طرح این کارها از قدیم ریخته شده و برنامه های منظور شده در آن با فواصل زمانی مشخص تکرار میشود. از بدو مطرح شدن “مسئله ارمنی” باحمایتهای انگلیس، فراسنه و روسیه در سال ١٨٧٨ این روند ادامه دارد و دول غربی برای مقاصدی از این موضوع استفاده میکنند. ارمنی ها نیز برای اینکه چیزی نصیب شان گردد دست بکار شده اند. در نتیجه، آنها توانسته اند از محل سرزمینهای آذربایجانی و ترک دولت ارمنی ایجاد کنند. در جریان جنگ جهانی اول در سالهای ١٩١۴-١٩١٨، ارمنی ها در قالب ارتش روسیه جنگیده اند. روسیه عضو بلوک آنتانتا بوده و عضو دیگر این بلوک یعنی انگلیس نیز از بین النحرین وارد خاک ایران شده بود. از آنجائیکه روسیه در حال جنگ با ترکیه در قفقاز بوده، این امکان برای ارامنه فراهم آمده تا آنها اسلحه به دست بگیرند و با تکیه بر مساعدتهای کشورهای حامی دست به کشتار مسلمانان ترک بزنند و سرزمینهای آنها را با حمایتهای کشورهای مزبور خصوصی سازی کنند. نتیجتا همانطوریکه در باکو، شماخی، قوبا، زنگزور، جبرائیل و جوانشیر، شوشا، ایروان و قارس اتفاق افتاده بود، ارمنی ها در سرزمینهای ایران همچون خوی، ارومیه، ماکو و سلماس ابتدا به کمک سلاح های روس و بعدا نیز با سلاح های انگلیس دست به نسل کشی های گسترده زدند. احمد بیگ کسروی با آنکه نظرش در باره تاریخ آذربایجان منفی بوده، با این حال اعتراف کرده که در ارومیه ظرف یک روز بیش از ده هزار نفر ترک مسلمان به قتل رسیده است. هم تاریخ نویسان فارس و هم تاریخ نگاران آذربایجانی این مطالب را ثبت کرده اند. جنایات ارمنی ها چه در آذربایجان جنوبی و چه در آذربایجان شمالی براساس سناریوی واحدی اعمال میشده است.
آیا این حوادث از موضوعات مورد تحقیق در تاریخ شناسی معاصر ایران است؟
سابق تحقیقات بسیار مختصری در زمینه جنایات نسل کشی ارمنی ها در اراضی ایرن انجام شده بود. تاریخ دانان مقیم ایران در بیست سال اخیر کتابهای بسیار پرقیمتی را در این خصوص عرضه داشته اند. جا دارد بگویم که این آثار به زبان آذربایجانی نیز ترجمه شده است. بطور مثال، کتاب “نسل کشی مسلمانان در هر دو سوی ارس” به قلم صمد سردارنیا و مونوگرافی محبوب داداش پور تحت عنوان “صمد بیگ قوشچی” به طبع رسیده است. کتاب مذکور با مقدمه من در آذربایجان نیز به چاپ رسیده است. منظورم این است ما شاهد پیشرفتهایی ولو کم، در زمینه تحریر آثارو مونوگرافی هایی در این زمینه در جنوب هستیم. این در حالی است که سابق تقریبا هیچ سراغی از این کارها در جنوب نبوده است. بقول معروف آفتاب همیشه زیر ابر نمی ماند. از اینرو، سرپوش نهادن به جنایاتی که ارامنه مرتکب آن شده اند، محال است.
آقای واقف، زمانی که این حوادث اتفاق افتاده، روسیه و انگلیس وارد خاک ایران شده بودند. ولی دولت مرکزی تهران به هر حال روی کار بوده است. موضع گیری دولت ایران در قبال نسل کشی هایی که در خاک خود بوقوع می پیوست چگونه بوده است؟
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. این یکی از بعاد جالب این قضیه را تشکیل میدهد. در اثر “کاظم خان قوشچی” تألیفی محبوب داداش پور مسئله موضع گیری بیطرفانه دولت قاجار در قبال این حوادث در سالهای ١٩١٥-١٩١٨ بصورت کامل به تصویر کشیده شده است. خاندان قاجار هم از لحاظ مالی، و هم از لحاظ نظامی و سیاسی نوعی تحت اسارت انگلیس و روسیه قرار داشته است. و فاقد هر گونه قدرتی برای اعمال زور بوده است. ایران با وجود اعلام بیطرفی خود در جنگ جهانی نخست، خاک آن کشور به عرصه جنگ تبدیل شده بود. البته دولت قاجار قادر به جلوگیری از کشتارها بوده ولی قدرت و علاقه یی برای این کار نداشته است. از اینرو تعدادی از آذربایجانی ها با تشکیل دسته های مسلح در امر دفاع اهالی بی دفاع در قبال کشتارهای وسیع مشارکت کرده بودند. کاظم خان قوشچی نیز یکی از این افراد بوده است. خاندان قاجار در حالت بسیار ضعفی و تحت تأثیر روسیه و انگلیس قرار داشته است. این تأثیر پذیری قاجارها بعدها نیز برای سالیان مدیدی ادامه داشته است. خود تاریخ دانان ایرانی نیز بر این نکته اعتراف دارند که خاندان قاجار دچار ضعف شده، فقط قدرت تشریفاتی داشته و از تحولات سیاسی منزوی شده بودند. حین وقوع نسل کشی ها نیز دولت مرکزی ارتش خود را برای دفاع از اتباع خویش گسیل نداده بود.
مایلیم توصیه های شما برای سایت 1905.az را داشته باشیم.
سایت 1905.az به کار فوق العاده خطیری مبادرت میکند. خبر راه اندازی چنین سایتی باعث خوشحالی فراوان من گردید و آمادگی هر گونه مشارکت در کار آن را دارم. عقیده دارم باید روابطی با انستیتوی تاریخ فرهنگستان ملی علوم جمهوری آذربایجان نیز ایجاد شود. بدین خاطر که ما کتب و اسناد متعددی در خصوص این مسائل را تحت رهبری یعقوب محمودوف رئیس این انستیتو و عضو وابسته فرهنگستان ملی علوم به چاپ رسانده ایم. ضمنا کارمندان انستیتوی تاریخ بنا بر ابتکار یعقوب محمودوف عازم مسکو شده و مطالب پر ارزشی را از آرشیوهای دولتی بهمراه خود آورده اند. ایجاد روابط با انستیتوی تاریخ میتواند موجبات تقویت کار سایت شما را فراهم بیاورد. آرزومند موفقیت برای شما هستم.
گوندوز نصیب اف
سایت 1905.az