هشت دانشمند میخواهم که….
سخنی چند در باره سیاستشناسان ارمنی تبار روسیه
سخنی چند در باره سیاستشناسان ارمنی تبار روسیه
کشور فدراسیون روسیه که در میان عوام بعنوان “روست” معروف شده، تعداد قابل ملاحظه ای شهروند آذربایجانی تباری را در خود اسکان داده است. و تعداد آنها سیر صعودی دارد. و اینکه این روند سالیان مدیدی است که ادامه دارد.
بطور مثال، در سال ۱۹۵۹ که هم اکنون خیلی قدیم بنظرما میرسد، فقط ۱.۰ در صد اهالی روسیه عبارت از آذربایجانی ها بوده است. این رقم در سال ۱۹۸۹ به ۲.۰ در صد ارتقا یافته است. در سال دوم هزاره حاضر نیز آذربایجانی ها ۴.۰ در صد جمعیت روسیه را تشکیل داده اند.
از لحاظ آمار، تعداد جمیعت آذربایجانی بدین شرح بوده است: سال ۱۹۵۹- تعداد۷۱۰۰۰ نفر، در سال ۱۹۸۹- تعداد ۳۳۶۰۰۰ نفر و سرانجام در سال ۲۰۰۲- تعداد ۶۲۱۰۰۰ نفر.
لازم است به این نکته تأکید اکیدی داشته باشیم که موضوع بحث ما شهروندان روسیه هستند.
پس شرایط ارامنه در این رابطه چه بوده است؟
در سال ۱۹۵۹- تعداد ۲۵۶۰۰۰ نفر (برابر با ۲.۰ در صد اهالی)
در سال ۱۹۸۹- تعداد ۵۳۲۰۰۰ نفر (برابر با ۴.۰ در صد اهالی)
در سال ۲۰۰۲- تعداد ۱۱۳۰۰۰۰ نفر (برابر با ۸.۰ در صد جمعیت)
ذکر این نکته را نیز لازم میدانم که بموازات موراد فوق، سهم اهالی روس در بافت جمعیتی روسیه سیر نزولی پیدا کرده است.
در حالیکه در سال ۱۹۵۹ روسها ۸۳ در صد اهالی را تشکیل میدادند، این رقم در سال ۱۹۸۹ به ۵.۸۱ در صد و در سال ۲۰۰۲ نیز به ۸.۷۹ در صد افول کرده است.
منابع:
۱. “نتایج سرشماری سراسری سال ۱۹۵۹ اهالی اتحاد شوروی: ترکیب معقول جمعیت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی” (به زبان روسی)، محل چاپ: فدراسیون روسیه، مسکو، سال ۱۹۶۰.
۲.”بافت ملی جمعیت جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه (بنا بر نتایج سرشماری سراسری سال ۱۹۸۹)”، (به زبان روسی) مسکو، سال ۱۹۹۰.
۳.”نتایج سرشماری سراسری جمعیت در سال ۲۰۰۲”، (به زبان روسی) مسکو، سال ۲۰۰۳.
فواد بابایف
دکترای علوم سیاسی
به قلم رامز سئودیم علی اف دکترای علوم سیاسی
تروریسم فقط نحوه و روشی برای ابراز اعتراضات سیاسی، اجتمای و یا مذهبی نبوده، بلکه یکی از ابزارهای رقابتهای ژئوسیاسی و نتیجتا نیز همواره سلاح مورد استفاده در سیاست کلان میباشد. پیداش اغلب تشکلهای تروریستی با دوره های تشدید رویارویی ها رقابتهای سیاسی ابرقدرتها در گوشه های مختلف دنیا مصادف بوده که هدف استفاده ابزاری از آن تشکلها برای اعمال تأثیر تلویحی به روند تحولات و نیز سؤاستفاده از مسئله ملی برای دخالت در امور کشورها و مناطق را بدنبال داشته اند. در این روند، توسل غیر علنی به عملیاتهای نظامی و از جمله بهره گیری از روشهای مبارزاتی تؤام به تروریسم، مبانی اصلی استراتژی نظامی-سیاسی آن دولتها را تشکیل میدهد.
در تقاطع قرنهای هجدهم و نوزوهم قدرت دولت عثمانی که سرزمینهای آن بدلیل موقعیت ممتاز ژئواستراتژیک خود همیشه در معرض توجه کشورهای زیادی بوده است رو به زوال گذاشته بود. سیاستهای توسعه طلبانه امپراطوری روسیه تزاری، فرانسه، انگلیس، اتریش و ایتالیا نسبت به دولت عثمانی با هدف تضعیف و سرنگونی آن دولت، در این برهه زمانی شدت بیشتری بخود گرفته بود. در تلاشهای خود برای تحکیم مواضع خویش در خاور میانه و دستیابی به راههای منتهی به دریای مدیترانه، این دولتها طبق معمول از برگه یی به اصطلاح مسئله ملی سؤاستفاده میکرده اند. آنها با ایجاد تماسهای مستقیمی با نمایندگان اقلیتهای ملی و بیشتر با ارمنی ها از هیچ گونه کمک مادی و معنوی برای ایجاد سازمانهای تروریستی متعددی دریغ نمیکردند. صرفا چنین سیاستهای قدرتهای بزرگ منجر به پیدایش نوع خاصی از ترویسم گردید که تا آن زمان بی سابقه بوده و نمونه بارز آن هم تروریسم ارمنی متکی به تجزیه طلبی تجاوزگرانه و تحمل ناپذیری ملی میباشد. جهات تمایز این نوع تروریسم که در فعالیتهای تروریستی معاصر بسیار رایج میباشد عبارت است از بی رحمی بدون حد و مرز تؤام با پاکسازی قومی، اغتشاشات گسترده و تلفات سنگین انسانی. این نوع تروریسم از قدرت استثنایی مخربی برخوردار میباشد که قادر است تشدید تنشهای اجتماعی در جامعه، دامن زدن به خصومت های قومی و مضحملل کردن دولت را رقم بزند. طبیعتا هر یک از این دولتها بدنبال تأمین اهداف ژئواستراتژیک و توسعه طلبانه خود بودند ودر راستای این سیاستها تلاشهای آنها برای تضعیف هر چه بیشتر دولت عثمانی در چند محور متمرکز بوده است.
در این رابطه، برای اینکه شناخت خوبی از ماهیت و تاریخ پیدایش تروریسم ارمنی بعنوان عاملی در سیاساتهای قدرتهای بزرگ داشته باشیم، بهتراست مقدم بر هر چیز سیاستهای توسعه طلبانه روسیه تزاری کالبدشکافی شود. سیاستهایی که اهداف فروپاشی دولت عثمانی و اعمال حاکمیت خود بر تنگه بوسفور را بدنبال داشته و ارمنی ها بارها بعنوان آلت دستی مورد استفاده قرار گرفته اند.
همانگونه که مستحضرید، بدنیال انعقاد عهد نامه گلستان در سال ۱۸۱۳ بین روسیه و پرسیا (ایران معاصر- مؤلف) سرزمینهای تاریخی آذربایجان تقریبا در حد فاصل مرزهای سابق شوروی و ایران به دست روسیه افتاد. متعاقبا عهدنامه ترکمن چای در سال ۱۸۲۸ نیز امضا شد که بموجب آن سایر زمینهای آذربایجان یعنی خان نشینهای ایروان و نخجوان نیز تحویل روسیه داده شد. لازم به ذکر است که در این دوره برای اولین بار دسته های مسلح ارمنی ها در جنگ ها شرکت کرده و روسها به این نکته پی بردند که ارمنی ها را در آینده میتوانند برای چه اهدافی مورد استفاده قرار بدهند.
تجزیه ملت آذربایجان و سرزمینهای تاریخی آن و در دستور کار قرار گرفتن مسئله جعلی ارمنی و نیز دست کاریها در بافت جعیتی قفقاز جنوبی از جمله نتایج فلاکتبار انعقاد عهد نامه های مزبور میباشد. صرفا از این تاریخ ببعد مهاجرت و استقرار گسترده ارمنی ها در مناطق مختلف قفقاز جنوبی شروع شد که تحت حمایت روسیه تزاری اقدام به اعمال فشار به آذربایجانی ها، ساکنین بومی آن مناطق، میکردند. در سالهای ۱۹۲۹-۱۹۲۸ تعداد ۱۳۰ هزار ارمنی از کشورهای خاور میانه به سرزمینهای تاریخی آذربایجان کوچ داده شدند و این رقم در سالهای بعدی به ۶۰۰ هزار نفر رسید. بنا بر نوشته “شاوروف” از تاریخ دانان روس، تعداد کل ارمنی هایی که در قرن نوزدهم به سرزمینهای تاریخی آذربایجان منتقل شده اند بیش از یک میلیون نفر میباشد. با انکه تعداد ارمنی های اسکان داده شده در خان نشین های ایروان، نخجوان و قره باغ کمتر از تعداد اهالی آذربایجانی مقیم آن مناطق بوده، مطابق فرمان مورخ ۲۱ مارس سال ۱۸۲۸ آلکساندر اول، امپراطور روسیه، خان نشینهای ایروان و نخجوان منحل شد. در عوض، واحد ارضی جدیدی تحت عنوان “ولایت ارمنی ” در آن اراضی ایجاد گردید که بعدا در سال ۱۸۴۹ به ولایت ایروان تغییر نام داده شد. در واقع با بکارگیری این قبیل تقسیم بندیهای ارضی مصنوعی زمینه یی برای اجرای سیاستهای پاکسازی قومی و تجزیه طلبی آتی در قفقاز جنوبی فراهم گردید. در نتیجه سیاستهای دویست ساله ای که ابتدا توسط روسیه تزاری اجرا و بعدا توسط اتحاد شوروی دنبال گرفته شده، آذربایجانی ها تبدیل به قربانیان سیاستهای کوچ اجباری از زاد و بوم خود شده اند.
از سوی دیگر، در تقاطع قرنهای هجدهم و نوزدهم ایالات متحده آمریکا سیاستهای توسعه طلبی نظامی و تجاری در دریای مدیترانه را به موازات سیاستهایی برای نفوذ ایده لوژیک دنبال میکرد. یعنی مسیونرهای فرقه پروتستانت آمریکا هم تسخیر سرزمینهای مقدس در قلمروی دولت عثمانی برای مسیحیان را وظیفه خود قرار داده بود. مسیونرها مشغول جاسوسی اقتصادی، سیاسی و نظامی بودند. آنها دست به تبلیغات گسترده به نفع آمریکا زده و ضمن تلاش برای ایجاد روابط تنگاتنگ با قشر زبده محلی، توجه خاصی به ایجاد شبکه جاسوسی محلی قائل بودند. با آنکه مسیونرها رسما بطور مستقل و جدا از دولت متبوعشان عمل میکردند ولی در واقع آنها همواره تحت حمایت شدید دولتهای خودشان قرار داشتند. شبکه مسیونری آمریکایی از روی برنامه و عمد در مناطق شرقی ایجاد میشد. در سال ۱۸۱۰ در بوستون (ایالت ماساچوست) دفتر آمریکایی برای همهانگی فعالیتهای نمایندگی های مقیم خارج از کشور تأسیس گردید. این دفتر که آیین نامه آن در سال ۱۸۱۲ به تأیید دادگاه عالی رسید، تبدیل به مرکز سازمانی فعالیتهای مسیونری در خارج وعمدتا در مشرق زمین شد. این اقدام، با آنکه بعنوان یک برنامه بشردوستانه اعلام شده بود، در واقع در راستای منافع روسیه، فرانسه و انگلیس عمل میکرد. البته، نه مسلمانان و نه یهودیان و نه پیروان سایر فرقه های مسیحیت این جریان پروتستانت را قبول نداشتند. گروهی از مبلغین آمریکایی در پی تلاشهای ناکام در یئروسلیم، در سال ۱۸۲۱ در بیروت (لبنان) مستقر شده بودند به موفقیتهایی دست یافتند. دو فرد ارمنی تبار به نامهای گریگوری وارتاپت و کاراپت دیونسکی به فرقه پروتستانتیسم گرویدند. بدنبال این کار، مبلغین آمریکایی این موفقیت خویش را به سایر سرزمینها دولت عثمانی نیز گسترش دادند. آنها دفاتر خود را در استانبول، و بعدا در بورسا، ترابرون، وان، بیتلیس، قونیه، ارزروم، مرعش و ماردین دایر کردند. بنا برگفته “خالفین”، تا سالهای هشتاد قرن نوزدهم، ۹۸ کلیسا و ۱۲۹ مبلغ در قالب ۴۵ دفتر اصلی و ۲۵۴ دفتر فرعی مسیونری در ترکیه فعال بوده اند. خالفین با استناد به سیاح روسی بنام “پوتیات”، مینویسد که “هنوز در سال ۱۸۴۵ تعداد مبلغین پروتستانت در آسیای صغیر فقط ۳۴ نفر و تعداد دستیاران محلی بومی آنها ۱۲ بوده و ۷ مدرسه با ۱۳۵شاگرد دختر و پسر فعالیت داشته است. در سال ۱۸۹۰ تعداد مسیونرها به ۱۷۷، دستیاران آنها به ۷۹۱ و کلیسا ها به ۱۱۷ و ارمنی های پروتستانت به ۱۱۷۰۹ و دبستانها به ۴۶۴ و مدرسه عالی پسرانه ۲۶ و مدرسه عالی دخترانه ۱۸ و کالج ها به ۵ و تعداد محصلین آن به ۱۶۹۹۰ رسیده بود…. بدین طریق، تعداد کل پروتستانت ها به ۲۸۶۶۷ نفر رسیده بود… در آینده انتظار آن میرود تا تبلیغ فرقه پروتستانت سرعت بیشتری پیدا کند.”
روحانیون ارمنی نگران دستاوردهای مبلغین پروتستانت آمریکایی بودند و در سال ۱۸۳۹ تلاش شد تا از دست مسیونرهای مزبور خلاص و مرتدین به کلیسا بازگردانده شوند. کلیسای ارمنی بدون هیچ تعللی متوسل به زور شد. بگفته “ویلیام ا. سترونگ” که بنوبه خود از “ا. فایگ” نقل قول میکند، در جریان این عملیاتهای موسوم به “طرد پروتستانتهای ارمنی-آمریکایی” اقدام به “آتش زدن مدارس و ترویج تروریسم” شده بود. این اقدام که در مطابقت با بهترین اشکال تروریسم معاصر صورت گرفت، در واقع ادامه فاجعه ارمنی بود که توسط روسیه تزاری شروع شده و قرار بود بلایای بی شماری برای ملتهای زیادی و بنوبه اول برای ملتهای ترک و آذربایجانی و طبیعتا برای خود ملت ارمنی به بار بیاورد.
گفتنی است به محض وقوع این حوادث، قدرتهای بزرگ و مخصوصا انگلیس به یاری پروتستانتهای ارمنی شتافتند، چرا که آنها زمینه را برای مداخله مساعد دیدند. بعد از تأسیس کلیسای پروتستانت، مبارزه برای فتح قلوب ارامنه مقیم در دولت عثمانی شدت بیشتری گرفت. دلیلش هم این بود که اولا کلیسای گریگوریان ارمنی در طول تاریخ در دولت عثمانی موجود بوده و ثانیا از سال ۱۸۵۰ کلیسای پروتستانت ارمنی نیز موقعیت رسمی بخود گرفت و ثالثا کلیسای کاتولیک ارمنی نیز در این میان فعال بوده است. در حالیکه علاوه بر مسیونرهای آمریکایی، انگلیس هم از ارمنی های پروتستانت حمایت میکرد، فرانسه نقش “حامی” کاتولیک های ارمنی را بر عهده گرفته بود.
بدین ترتیب، در حالیکه روسیه ارمنی ها را برای راهیابی به آبهای دریاهای جنوب و برای سد راه انگلیس به هند مورد استفاده قرار میداد، انگلیس هم به نوبه خود، ارمنی های پروتستانت را جهت تضمین شریان زندگی خویش منتهی به هند ضمن عقب راندن روسیه و فرانسه بکار میگرفت. ارمنی های کاتولیک برای تأمین منافع خود در خاور میانه بدرد فرانسه میخورد. تمامی این دولتها تحت پوشش حمایت از حقوق دینی مسیحی ها و فعالیتهای مسیونرهای خود در واقع تلاش میکردند تا بخشی از اراضی دولت عثمانی را تصرف نمایند. در عین حال، سران ارمنی نیز بدنیال آن بودند تا از تلاشهای دولتهای بزرگ جهت پیشبرد منافع سیاسی خویش استفاده نمایند. موارد فوق الذکر و نیز برخی تحولاتی که در جریان جنگ روس-ترک تا آخر جنگ جهانی اول رقم خورد موجبات پیدایش افراطگرایی و تحمل ناپذیری ارمنی را فراهم ساخت. نتیجتا دسته های توطئه گران، انقلابیون و خادمین کلیساها و روشنفکرانی پا به عرصه میدان گذاشتند که از سوی روسیه و برخی محافل در انگلیس و فرانسه تحریک میشدند و ضمن نفی واقعیتهای تاریخی و به روشهای غیر انسانی همچون ترور متوسل میشدند. در نتیجه، کلیه احزاب ارمنی از قبیل “آرمناکان”، “گنچاک” و “داشناکستیون” که اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پا به عرصه وجود نهاده بودند ترور را بعنوان روش مبارزه سیاسی ترجیح میدادند. سنگدلی و حیله گری از جهات تمایز اقدامات خونینی بود که سازمانهای تروریستی ارمنی مرتکب شده اند و این ترورها قاعدتا نابودی تمامی مناطق مسکونی، آثار تاریخی و فرهنگی و کشتار وسیع غیر نظامیان، از جمله کودکان و زنان را بهمراه داشته است.
تروریسم بین المللی از بدو پیدایش دارای خصلتهای خاصی بوده که از این میان:
اولا، نظر غالب این است که شکل گیری تروریسم بین المللی و سازمانی شدن گروه های تروریستی یکی از صفحات خونین و فلاکتبار قرن بیستم است. ولی تروریسم ارمنی در قرن نوزدهم به عنوان تروریسم بین المللی بوجود آمد و درست از زمان پیدایش خود ویژگیهایی چون ساختار سازمانی، سیستماتیک و برنامه ریزی شده را دارا بوده است.
در سال ۱۸۸۵ نخستین حزب سیاسی ارمنی موسوم به “آرمناکان” تأسیس شد که اعضای آن علاوه بر دولت عثمانی و کشورهای اروپایی، در اراضی روسیه و پرسیا نیز فعال بوده اند. رهبری آنرا “م. پرتاکالیان” بر عهده داشت که به مارسل (فرانسه) مهاجرت کرده و در آنجا نیز برای جمع آوری وجوهات جهت خرید اسلحه “جمعیت میهن دوست ارمنی” را پایه گذاری کرده بود. سلاح های مدرن تهیه شده، قرار بود به ارمنی های مقیم در منطقه وان و حومه آن رسانده شود. در آن مناطق روشهای تروریستی و خرابکاری را به ارمنی ها آموزش داده و برای “قیام فراگیر” متکی بر حمایتهای “دولتهای دوست” آماده میکردند.
حزب “گنچاک” (صدای زنگ) که ترور را بعنوان اصلی ترین روش مبارزه علیه دولت عثمانی اعلام کرده بود، در سال ۱۸۸۶ توسط نظربیکیان در شهر ژنو تأسیس شده است. در اصل چهار منشور این حزب آمده است : “برای نیل به اهداف مورد نظر، دولت انقلابی موظف به توسل به روشهای مشروحه ذیل است: تبلیغات، تشویقات، تروریسم، ایجاد سازمانهای خرابکارانه، توسعه جنبش روستایی و کارگران… تبلیغات و تروریسم بایستی جهت قدرتمندتر و شجاع تر کردن انسانها به کار گرفته شود.”
سازمان سیاسی دیگری موسوم به فدراسیون انقلابی ارمنی و یا داشناکستیون در سال ۱۸۹۰ در شهر تفلیس پایه گذاری شده است. ارگان متبوع آن حزب نشریه “دروشاک” (پرچم) از سال ۱۸۹۱ در شهر ژنو فعالیت خود را شروع کرد که تا سال ۱۹۳۰ در آن شهر به طبع رسیده است. از همین سالهای نخست فعالیتش، داشناکستیون نیز مثل سایر تشکلهای سیاسی ارمنی ترور دولتمردان، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی ترک را بمنزله روش اصلی برای ایجاد “ارمنستان واحد و مستقلی از دریا تا دریا” تلقی میکرد که از سوی تئوریسنهای آن حزب اصطلاحا “ارمنستان بزرگ ” نامیده میشد. داشناکستیون ظرف مدت کوتاهی هسته های متعدد خود را در شهرهای قفقاز جنوبی، ایران، ترکیه و کشورهای اروپایی ایجاد کرد. پایگاه های جنگجویان در ایران و سایر کشورها ایجاد گردید که اقدام به عملیاتهای تروریستی زیادی در اراضی کشورهای مختلف میکردند. فدراسیتون انقلابی ارمنی در فعالیت خود ازهیچ روشی اعم از مسلح کردن انسانها، ترویج درگریها و ترور مأموارن دولت و مخبران آن، غارت و تخریب مؤسسات دولتی و غیره ابایی نداشت. سایمون وراتزیان یکی از سران داشناکستیون که برای مدتی متصدی پست نخست وزیری دولت ارمنی قبل از الحاق آن به روسیه شوروی بوده است، مینویسد که فدراسیون انقلابی ارمنی در مطابقت با منشور سال ۱۸۹۱ خود “جهت نیل به اهداف از راههای انقلابی، اقدام به ایجاد باندهای مسلح نموده بود که بدون هیچ وقفه ای در حال مبارزه با دولت (عثمانی) بوده است.” تر میناسیان از مؤلفان ارمنی نیز تأیید میکند که ” فدائیان ارمنی با حرکات خود منادیان مبارزه برای آزادی در جهان اسلام، از ایران تا الجزایر، در قرن بیستم بودند.”
داشناکستیون از بدو تأسیس آن، روشهای تروریستی را بعنوان نحوه اصلی مبارزاتی خود انتخاب کرد. همانطوریکه میکائل واراندیان، یکی از تاریخ نویسان داشناکستیون، به نقل از پاپازیان مینویسد: “شاید هم هیچ یک از احزاب انقلابی، از جمله “نارودوول”های روس و “کاروبینر”های ایتالیایی نیز به اندازه داشناکستیون که در سختترین شرایط جسورترین تروریستها را از جمله صدها فرد حرفه ای جهت انجام عملیاتهای قحری با استفاده از تپانچه، بمب ها و خنجر ها را تربیت داده بود، از چنین تجربیات غنی در زمینه انجام اقدامات تروریستی برخوردار نبوده اند.” نویسنده ارمنی دیگری بنام سارکیس آتامیان تأکید میکرد که برای داشناکستیون “تروریسم بصورت یک عمل شجاع سازمانهای زیرزمینی و داشناک ها در آمد که در ذهنیت غربی ها قابل مقایسه با جنگ بوده است.”
همانگونه که آشکار است، همه احزاب سیاسی ارمنی تأسیس شده در کشورهای مختلف، به ترور به دید موثرترین وسیله یی برای تحقق اهداف خود مینگریستند. تأمین مالی این قبیل سازمانها، همانطورکه قبلا نیز ذکر شد، از طریق جمع آوری اعانه ها که معمولا تؤام با تهدید و ایجاد رعب و وحشت (به اصطلاح اعانه داوطلبانه) بود، صورت میگرفت. اسلحه فعالان و دسته های مسلحی که در اصل سازمانهای تروریستی بودند از محل “اعانه های داوطلبانه” از کشورهای مختلف تأمین میشد. همه این سازمانها درگیر مبارزات علنی بین خودشان برای تصرف شعور ارمنی ها بودند که آنها نیز به نوبه خود بعنوان مهره های مطیع در دست سازمانهای تروریستی خواهان گسترش اجباری “سرزمینهای ارمنی” عمل میکردند.
اقدامات تروریستی و اغتشاشهای گسترده در اراضی دولت عثمانی فقط به دست اتباع آن دولت صورت نمیگرفت، بلکه اتباع سایر کشورها و از جمله روسیه و پرسیا نیز درآن دست داشتند. به تعبیر دیگری، اقدامات جنایتکارانه ارامنه جنبه فرامرزی بخود گرفته بود. بطوریکه، ارمنی هایی که بنا بر مفاد عهد نامه های گلستان و ترکمن چای در قره باغ، نخجوان و سایر مناطق قفقاز جنوبی جابجا شده بودند، بمنظور انجام حملات مسلحانه علیه مؤسسات دولتی و مناطق مسکونی واقع در اراضی دولت عثمانی در دهه آخر قرن نوزدهم تلاشهای مکرری برای عبور از مرز دولتی را انجام میدادند. طبق اطلاعات سرکنسولگری دولت عثمانی در تفلیس، همچنین مکاتبات وزارتخانه های کشور و دادگستری مربوط به سالهای ۱۸۹۱، ۱۸۹۴ و ۱۸۹۷، آنها قصد داشته اند در حومه منطقه کارس به ارمنی های رسیده از ایران بپیوندند و دست به حمله علیه مناطق وان، بیازید و موش بزنند. آن هم ناگفته نماند که این اعمال جنایتکارانه ارامنه با دعای خیر اسقف اعظم کلیسای اچمیادزین صورت میگرفت.
باید گفت که فعالیتهای فراملی جنگجویان ارمنی یک اقدام کورکورانه نبوده، بلکه جنبه سیستماتیک و معقولی داشته است. آن دسته از ارمنی هایی که تبعه روسیه بودند نه فقط از راههای مخفی سلاح هایی را به خاک دولت عثمانی منتقل میکردند بلکه به سلسله تبلیغات وسیع و منشعبی مبادرت میکردند. از اراضی قفقاز جنوبی که جزو روسیه بود، روزنامه ها وبروشورهای تبلیغی به خاک ترکیه رسانده میشد. مطالب مندرج در این نشریه ها از ارمنی های دارای تبعیت ترک میخواست تا دست به قیام مسلحانه، تجزیه طلبی و اقدامات تحریک آمیز علیه مسلمانان بزنند. همانطوریکه در گزارش اداره نظارت داخلی زیر مجموعه وزارت کشور ترکیه آمده است، در تاریخ ۱۸ ژانویه سال ۱۸۸۷ کتابی تحت عنوان “قره باغ” ارسالی از روسیه برای یک فرد ارمنی بنام “اگانس” مصادره شده است. گزارش کابینه وزیران ترکیه ارسالی برای وزارت کشور در تاریخ ۸ا کتبر سال ۱۹۰۳ حاکی از مصادره دو بروشور از تبعه ارمنی تبار روسیه بنام آریستاکیس میباشد. وی که در قره باغ سکونت داشته و یکی از سران سازمانهای ارمنی بوده، اقدام به توزیع این بروشورها میان ارمنی ها کرده است. در موارد فوق و غیره، سران سازمانهای ارمنی از اتباع ارمنی تبار روسیه، دولت عثمانی و پرسیا میخواستند تا برای ایجاد دولت خیالی “ارمنستان بزرگ” و “ارمنستانی از دریا تا دریا” در اراضی کشورهای مزبور دست به قیام مسلحانه بزنند.
دوم انیکه، تروریسم ارمنی از بدو ظهور خود نوآوریهای زیادی را برای توسعه تروریسم در کشورهای مختلف جهان به ارمغان آورده است. بطوریکه آن بدون هیچ مباهاتی تبدیل به الگویی و نوعی “آکادمی” برای سایر سازمانهای مشابه گردید. امروزه تروریسم بین المللی، اگر چنین تعبیر جایز باشد، بابت “تنوع و غنای تجربی” خودش “باید مدیون” تروریسم ارمنی باشد. بطوریکه تروریسم ارمنی نوعی نقش هدایتگری برای تروریسم بین المللی ایفا کرده و راه و روشهای توسعه را برای آن نمایان ساخته است.
همانطوریکه معلوم است در تاریخ ۲۶ اوت سال ۱۸۹۶ تروریستهای ارمنی به بانک عثمانی حمله کرده اند. این حمله “نقش مهمی” در توسعه فعالیتهای تروریستی در جهان ایفا کرده و در این مدت صد ساله ای که از آن میگذرد روشی که تروریستهای ارمنی به آن متوسل شده اند همچنان از رایج ترین و محبوبترین روشهای مورد استفاده سازمانهای تروریستی بین المللی است. بطوریکه، در این حمله که از سوی داشناکستیون ترتیب شده بود، تروریستهای ارمنی افراد غیرنظامی را به گروگان گرفتند. طرح برخی مسائل سیاسی در مقابل دولت از سوی تروریستها از نوآوری دیگر آنبود. سومین شاخص این حمله تروریستی اعجاب انگیز این بود که تروریست ها توانستند تضمینی را برای ترک بلامانع خاک دولت عثمانی بدست بیاورند. این اقدام خشونت آمیز که “با یورش تروریستها به بانک و پرتاب بمب و موضع گیری پشت کیسه های سکه های نقره یی و با شلیک گلوله به هر طرف” آغاز گردید، دارای ویژگیهای مهمتری هم هست. لازم به ذکر است که عاملان حمله به بانک عثمانی سه فرد ارمنی با تبعیت روسیه تزاری بوده اند. علاوه بر این، مقادیر زیاد اسلحه و مهمات از تروریستها کشف و ضبط گردید. طرف ترکیه ای نمایشگاهی از اسلحه مصادره شده از تروریستها تشکیل داد که در پی مداخله سفرای کشورهای خارجی در اسرع وقت تعطیل شد.
حمله مزبور بعنوان نمونه کلاسیک و بارزی جهت انجام اقدامات خشونت آمیز در سراسر جهان برای تروریستهای دوره های بعدی بوده و همچنان هست. نحوه و روشهای حمله های تروریستی تا بحال تغییر نیافته است: انجام عملیاتهای تروریستی توسط تبعه یک کشور در خاک کشور دیگری، گروگانگیریها، طرح مطالبه های سیاسی از دولت، دریافت تضمینی برای عزیمت به یکی از کشورهای خارجی و حمایتهای دولتهای خارجی از تروریستهای همسو با منافع ژئواستراتژیک و سایر تلاشهای آنها. به نظر ما این امر بمنزله نمونه آشکار اعمال “استانداردهای دوگانه” از سوی دولتهای بزرگ در قرن بیست و یکم میباشد.
گفتنی است که امروزه، گروگانگیری از متداولترین روش فعالیتهای تروریستی است: تروریست و یا گروهی از تروریستها به مکانهای (ساختمان، هواپیما، اتوبوس، کشتی، و غیره) دور افتاده حمله میکنند که معمولا محل تجمع انسانهای متعددی است. آنها کنترول این اماکن را بدست و انسانها را به گروگان میگیرند و مطالبات خود از دولت را (بیشنر به واسطه همدستان در طراحی این قبیل عملیاتها به دولت اعلام میشود) مطرح میکنند. آنها در مطالبات خودشان همچنان اشاره میکنند که در صورت عدم اجرای خواسته هایشان گروگانها را به قتل میرسانند. در اغلب موارد دولت وارد مذاکره با تروریستها میشود که به ندرت نتیجه ای در بر میدارد. برحسب نتایج مذاکرات، یا بدنیال اجرای مطالبات تروریستها از سوی دولت گروگانها آزاد میشوند و یا دولت دست به حمله علیه تروریستها میزند که طبق روال تلفات جانی در میان گروگانها بر جای میگذارد. از اینرو، روش گروگانگیری انسانها از سوی تروریستها، که تروریستها ارمنی “بنیانگذاران” آن هستند، همچنان یکی از پرخطرترین روشهای مورد استفاده تروریستها برای جامعه میباشد.
سوم اینکه تروریسم ارمنی از زمان ظهورش از لحاظ سنگدلی و بی رحمی و خشونتی که آن برای دستیابی به اهداف خود بکار میگرفت با دیگران فرق داشت. این خشونت تقریبا همیشه برعلیه آن عده ارمنی هایی که علاقمند به همدستی در اقدامات خونین نبوده اند نیز اعمال شده است.
بطور مثال، دانشمند فرانسوی بنام مالویل مینویسد که در آیین نامه حزب “گنچاک” چنین آمده است: “باید ترکها و کردها را در هر شرایطی به قتل رساند. در برخی موارد حتی نباید به ارمنی هایی که به اهداف خود خیانت میکنند رحم کرد و باید از آنها انتقام گرفت.” بمنظور شروع مبارزات برای ایجاد دولت ارمنی در خاک ترکیه، تئوریسنهای “گنچاک” اقدام به جمع آوری وجواهات نقدی در سراسر اروپا برای خرید اسلحه میکردند. امر جمع آوری پول برای تأمین مالی حزب گنچاک بطور معمول با تهدید و سیاه نمایی همراه بوده و مخالفان فعالیتهای گنچاک با بی رحمی خاصی از بین برده میشدند. روشهای خشن برای نابود کردن ارامنه مخالف و توطئه های عمدی یکی از عناصر مهم در عملکرد گنچاک جهت ایجاد رعب و وحشت در جامعه ارمنی بوده است. از جمله، در سال ۱۸۹۵، تروریستهای ارمنی بنامهای آوت آوک و کالوست آندروسیان از اعضای این حزب، “قیام بزرگ در وان” را تدارک میدیدند که قرار بود “وحشیگریهایی که بدست ترکها صورت گرفته بود” را به سمع و نظر جهانیان برساند. این قبیل اقدامات مستلزم وجوهات هنگفت و تلفات سنگین بود. اسقفی در دیر آختامار واقع در حومه دریاچه وان خواهان پرداخت اقساطی این مبلغ بود. وی معتقد بود که ارمنی ها زندگی سعادتمندی در دولت عثمانی دارند و از اینرو از پرداخت کل مبلغ امتناع کرد. این سرپیچی به بهای زندگی برای وی و دستیارش تمام شد. هر دو کشته شدند و اجسادشان را به چهار قسمت تقسیم کردند. سپس اجساد آنها را به دریاچه انداختند. جانشین اسقف مقتول با کمال میل مبلغ مورد مطالبه را پرداخت نمود و در جریان این حرکات که سال بعد آغاز شد تروریستهای ارمنی تقریبا همه مسلمانان مقیم در وان را به خاک و خود کشیدند.
پرفسورمایل گونتر استاد کرسی علوم سیاسی دانشگاه فنی تنسی در آمریکا تأکید میکند که ” نه فقط مقامات دولت عثمانی بلکه تمامی ارمنی هایی که پاسخگوی منافع داشناکها نبودند مورد هدف اقدامات تروریستی داشناکستیون قرار میگرفتند.” سیاستمدار ارمنی بنام ژیرار لیباردیان در هجدهمین نشست سالانه مجمع مطالعات خاور میانه که از تاریخ ۳ الی ۶ نوامبر سال ۱۹۸۳ در شیکاگو (ایالت ایلینوی) برگزارشد، پیرامون موضوع “ریشه های خشونت سیاسی در تاریخ معاصر ارمنی” سخنرانی کرده است. وی در سخنان خود آماری مربوط به قتلهای سیاسی که در سال های ۱۹۰۶-۱۹۰۴ توسط تروریستهای ارمنی در باکو و تفلیس و نیز در وان و حومه آن انجام شده، ارایه داده است. بنابر آمار لیباردیان، که پرفسور لوری از آن اقتباس میاورد، در این مدت سه ساله دست به ۱۰۵ قتل سیاسی زده شده که در نتیجه آن ۵۶ ارمنی که بعنوان مخبر عمل میکردند، ۳۲ مأمور و افسر روسی و ترکی، ۷ و یا ۸ توطئه گر به قتل رسیده اند. همانطوریکه آشکار است هر یک از دو نفری که در این مدت کوتاه توسط تروریستهای ارمنی قتل شده اند، از ملیت ارمنی بوده است. بنظر میرسد که تروریستهای ارمنی ضمن قتل ارمنی های بی دفاع هدف ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی ارمنی را بدنبال داشته و در صدد آن بوده اند تا از راه تهدید و سیاه نمایی آنها را تابع اراده خویش ساخته و وادار به سکوت در قبال ماهیت غیرانسانی تروریستهای ارمنی نمایند.
روش مشابهی تقریبا بعد از صد سال توسط قلدوران ارمنی در سال ۱۹۸۸ در سومقاییت بکار گرفته شد. این مورد محرز گردیده که حوادث سومقاییت توسط کمیته امنیت دولتی شوروی موسوم به ک گ ب طراحی و تحریک شده است. مجریان این توطئه نیز محکومین سابقه دار و قلدوران ارمنی به سرکردگی ادوارد گریگوریان بوده اند. گریگوریان در جریان بازجویی اعتراف کرده که خود وی شخصا پنج ارامنی را به قتل رسانده است. در این حوداث فقط آن گروه از ارمنی ها هدف حملات و خشونت قرارگرفته اند که اعضای سازمان افراط گرایی چون “قره باغ” و “کرونک” نبوده اند. گفتنی است طرح حوداث سومقاییت با همکاری نزدیک محافل ملی گرای ارمنی ریخته شده تا در آستانه حمله مسلحانه قریب الوقوع علیه آذربایجان، زمینه مساعدی برای سلسله برنامه های بین المللی گسترده یی برضد آذربایجان فراهم گردد.
لازم به ذکر است که اظهارت آکوپ آکوپیان از سران سازمان “آسالا” گواه بر این است که سازمانهای تروریستی ارمنی دست به اعمال خشونت آمیز علیه ارمنی هایی زده اند که علاقمند به همدستی در اقدامات خونین نبوده اند. بطوریکه، آکوپیان در اول اوت سال ۱۹۸۰ به نشریه “نیو یورک تایمز” گفته بود که “رژیم ترکیه، ناتو و آن گروه از ارمنی هایی که در کنار ما نیستند دشمنان ما هستند. “
این تجربه خونین تروریستهای ارمنی را سایر سازمانهای تروریستی اجیر کرده اند که حال حاضر مشغول خرید مأمورین ادارات دولتی و جذب منابع مالی هستند و آنهایی که از این همکاری خودداری میکنند به شکل بی رحمانه یی به قتل میرسند. هنگام حل اختلافات تروریستها در داخل یک سازمان تروریستی، این روش یکی از موثرترین راهکارهاست- مسئله بصورت خیلی ساده یی حل و فصل میشود. یعنی کسی که بنا بر عقیده سران سازمان تروریستی مقصر شناخته میشود نابود میگردد و به تعبیر دیگری مسئله به شکل فرقه یی حل میگردد.
این نکته شایان ذکر است که تروریستهای ارمنی نه فقط نسبت به ارمنی های مخالف مشارکت در اقدامات غیرانسانی بلکه در مورد اهالی غیر نظامی سایر ملتها، و بنوبه اول آذربایجانی ها نیز بکرات از روش قتل بی رحمانه و خشونت آمیزی استفاده کرده اند. با گذشت زمان، تاریخ شاهد سایر انواع خشونت های بی رحمانه و پر مکری شد که تحقیر اجساد یکی از آنها میباشد. کندن پوست سر اجساد و افراد زنده، قطع اعضای بدن، تجاوز به عنف به زنان و کودکان خردسال، دریدن شکم زنان باردار، از حدقه در آوردن چشم، به چهار قسمت کردن بدن انسان و سوزاندان اجساد فهرست کامل روشهای غیرانسانی مورد استفاده تروریستهای ارمنی علیه انسانهای بی دفاع نیست. وحشیگریهای مزبور و غیره در مورد آذربایجانی ها در ادوار مختلف مصادف با شکوفایی تروریسم ارمنی در قرن بیستم اجرا شده است.
برخی از مؤلفین تأکید میکنند که داشناکی ها و سایر گروههای ارمنی عمدا دست به اقدامات تروریستی گسترده یی میزدند تا دولت عثمانی را به کشتار و تعقیب گسترده ارامنه وا دارند و بدینوسیله بتوانند حمایتهای همه جانبه ارمنی ها و سرانجام نیز دخالتهای دولتهای بزرگ را جلب نمیاند. از جمله، بگفته اویلیام لانگر، تاریخدان معروف، “هدف اصلی مبلغین (ارمنی) تحریک هرج و مرجی تؤام با تعقیبهای غیرانسانی و نتیجتا نیز تحریک مداخله کشورهای بزرگ” بوده است. بنوبه خود، اولتر لاکر از متخصصان زبده در امور تروریسم، مینویسد که “از آنجایکه آنها (تروریستهای ارمنی) امیدی برای سرنگونی دولت نداشتند، استراتژی آنها مبتنی بر توطئه چینی ها بود. به احتمال قوی، آنها فکر میکردند که حمله آنها علیه ترکها انتقام سرسختی را درپی خواهد داشت و در نتیجه، اهالی ارمنی افراطی تر عمل خواهد کرد. و دولتهای غربی متأثر از کشتارهای وسیع نیز قاطعانه در کنار آنها خواهند بود.”
چهارم اینکه، سازمانهای تروریستی ارمنی بمنظور جلب توجه کشورهای خارجی و دستیابی به نتایج بهتر، نقشه های خود را در اماکن شلوغ و پر جمعیت همچون میدانها و ایستگاه های ریلی و غیره عملی میکردند و علی القاعده دست به اقدامات فوق العاده تحریک آمیزی میزدند. دعوت از گزارشگران و خبرنگاران به محض وقوع حادثه از عناصر ضروری همه اقدامات تروریستی ارامنه بوده است.
از این منظر، تظاهرات برپایی حزب “گنچاک” در تاریخ ۳۰ سپتامبر سال ۱۸۹۵ در نزدیکی باب علی در استانبول نمونه بارز این امر است. دست اندرکاران این برنامه پیشاپیش با اراسال نامه هایی برای کلیه سفارتخانه های خارجی ضمن تاکید بر ماهیت صلح آمیز تظاهرات، مخالفت خود را با هر گونه اشکال خشونت اعلام کردند. با این حال، بگفته ا. فایگل، دانشمند اتریشی، “بسیاری از تظاهرکنندگان با اسلحه در دست در صحنه حاضر شدند تا روز۳۰ سپتامبر را به روز تاریخی تبدیل و پلیس را به سرکوب تحریک کنند. طرف ظهر آنروز حدود ۲۰۰۰ نفر در محله “قوم قاپی” در مقابل دفتر اسققف اعظمی ارمنی تجمع کردند. توده مردمی با صدای بلند شعار میداد و این تا زمانی ادامه یافت که یکی از سران قیام فریاد زد: آزادی یا مرگ”. این در واقع رمزی برای یورش به سوی باب علی بود.” تظاهرات مزبور قربانیانی بر جای گذاشت و ظرف چند روز آینده نیز استانبول همچنان فلج شده بود.
پنجم اینکه، تخریب مناطق مسکونی، کشتار وسیع انسانها، غارتها، سنگدلی بیش از حد نسبت به افراد بی دفاع و مخصوصا نسبت به کودکان و زنان بخاطر ملیت آنها، تخریب آثار تاریخی، فرهنگی و مذهبی و نیز تأسیسات عمومی (بیمارستانها، مدارس و غیره) از ویژگیهای منحصر به فرد تروریسم ارمنی محسوب میشود.
همانطوریکه استحضار دارید، اوایل قرن بیستم، سران داشناکستیون تصمیم به تشدید فعالیتهای خود در قفقاز گرفتند و بدین منظور نیز در ماه اکتبر سال ۱۹۰۵نقشه موسوم به “نقشه قفقاز” را تصویب کردند. اوایل سال ۱۹۰۷ داشناکستیون ۳۲۳۳ گروه را در اختیار داشت که بیش از ۲۲۰۰ آن در قلمروی روسیه تزاری و مخصوصا در قفقاز جنوبی و بقیه نیز در کشورهای محل اقامت جوامع ارمنی فعال بودند. باید گفت که تصمیم فوق در واکنش به فرمان تزار روسیه صادره در سال ۱۹۰۳ در خصوص مصادره اموال کلیسای گریگوریان ارمنی اتخاذ شده بود. پس از اندک زمانی تروریستهای ارمنی دست به ترورهای مکرر استاندران و سایر مقامات روس زدند. ولی روسیه تزاری توانست فعالیتهای تروریستی داشناکستیون را به سوی آذربایجانی ها هدایت کند. بین سالهای ۱۹۰۷-۱۹۰۵ دسته های مسلح ارمنی برخی عملیاتهای خونین نظامی گسترده یی را علیه آذربایجانی ها انجام دادند که از باکو آغاز شده و سرتاسر آذربایجان و نیز مناطق آذربایجانی نشین در اراضی ارمنستان کنونی را فرا گرفت. صدها منطقه مسکونی تخریب و از صحنه روزگار محو گردید و هزاران آذربایجانی بطرز وحشیانه یی به قتل رسیدند. بنا بر گزارش سرکنسولگری دولت عثمانی در تفلیس مورخ ۲۲ ژانویه سال ۱۹۰۶، فقط در شهر گنجه در سال ۱۹۰۵ جنگجویان ارمنی بیش از ۳۰۰ خانه مسکونی متعلق به مسلمانان را آتش زده و هزار مسلمان را کشته اند. در کشتار جمعی این افراد، بیش از ۸۰۰ جنگجوی ارمنی واصله از ایالت ارزروم شرکت کرده اند. ذکر این نکته لازم است که کلیسای ارمنی در اغتشاشات برپایی علیه آذربایجانی ها شرکت فعالی داشته است. بطوریکه در سال ۱۹۰۷ مقادیر زیاد سلاح گرم و مواد منفجره توسط پلیس از کلیسای ارمنی در گنجه کشف و ضبط شد. طبق نامه فوضی، سرکنسول وقت دولت عثمانی در تفلیس که برای وزارت خارجه ارسال شده، اسلحه و مهمات مکشوفه از کلیسای ارمنی به گروههای تحت امر داشناکستیون تعلق داشته است. علاوه براین، همان سال رئیس دیر ارمنی بنام کورپیک، از سران با نفوذ داشناکسیتون، بدلیل نگهداری مقادیر زیاد سلاح گرم و مواد منفجره در خانه خود بازداشت شد. وی از طراحان نقشه هایی برای توطئه چینی و انجام عملیاتهای تروریستی در اراضی دولت عثمانی بوده است.
از آغاز ماه دسامبر سال ۱۹۱۷ تا ژوئن سال ۱۹۱۸ فقط در ایالت ایروان که بموجب عهدنامه های گلستان و ترکمن چای به روسیه ملحق شده بود، ۲۰۰ روستای آذربایجانی نشین به غارت رفته و طعمه حریق گردیده است. یگانهای نظامی ارمنی سیاستهای پاکسازی قومی را که دیگر به سیاست سنتی آنها تبدیل شده بود در حق آذربایجانی ها اجرا کردند. بنا بر نوشته دانشمندان آمریکایی بنامهای ج. ماکارتی و ک. ماکارتی “کشتار جمعی و تخریب گسترده روستاها، مردم (آذربایجانی ها- یادداشت سئودیم علی اف) را وادار به ترک سرزمینهای بومی خود میکرد. تا پایان این مناقشه تعداد ۱۸۰۰۰۰ مسلمان ویا بیش از دو سوم اهالی مسلمان ایالت ایروان به قتل رسیده و یا آوارده شده بودند.” تحت لفاف جنبش بولشویکی و مبارزه با عناصر ضد انقلاب، کمون باکو تحت رهبری ستپان شاومیان نقشه ظالمانه ای را برای پاکسازی باکو از آذربایجانی ها در ماه مارس سال ۱۹۱۸ به اجرا گذاشت. نسل کشی آذربایجانی ها در باکو، شماخی، قوبا، قره باغ، زنگزور، نخجوان، لنکران و سایر مناطق آذربایجان با بی رحمی خاصی انجام شد. اهالی غیر نظامی قتل عام شدند، روستاها در آتش سوخت و آثار ملی فرهنگی، مدارس، بیمارستانها، مساجد و غیره در میان شعله های آتش از بین رفت و بخش اعظم باکو به ویرانه ای مبدل گشت. بنا بر گزارش کمیسیون تحقیقات فوق العاده یی که طی مصوبه دولت جمهوری دموکراتیک آذربایجان بمنظور بررسی عواقب خشونت علیه اهالی ترکی-مسلمان و اموال آنها تأسیس شده بود، فقط در شهر باکو ۱۲۰۰۰ نفر از اهالی ترک-مسلمان به قتل رسیده بود. بیش از نصف اهالی باکو- یعنی آذربایجانی ها مجبور به فرار از شهر شده بودند. در مجموع، همانگونه که ج. ماکارتی و ک. ماکارتی نیز اشاره میکنند، بنا بر منابع جاسوسی آمریکا در سایر مناطق آذربایجان تعداد ۶۰۰۰۰ ترک آذربایجانی آواره و ۴۲۰ روستای مسلمان نشین نیز بدست ارمنی ها کاملا از بین رفته است. بنا بر ارزیابی های مختلف، ظرف مدت مذکور، بین ۵۰۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ آذربایجانی در قفقاز جنوبی جان باخته است.
بعد از اعلام استقلال خود در ۲۸ می سال ۱۹۱۸، آذربایجان دوباره با ادعای ارضی ارمنی ها مواجه شد. با ملاحظه واقعیتهای تاریخی و سیاسی موجود و نیز بمنظور رفع ادعاهای ارضی تصمیم گرفته شد تا ایروان به ارمنی ها واگذار شود و دولت ارمنی با مرکزیت شهر ایروان در سرزمینهای آذربایجان ایجاد گردید. ولی طرد آذربایجانی ها از آن و سایر مناطق همچنان ادامه داشت. با اشغال دهلیز زنگزور در نتیجه تجاوز نظامی، ارمنی ها توانستند مرز مشترکی با پرسیا ایجاد نمایند.
ششم اینکه ایجاد اسطوره هایی در باره “ارمنستان بزرگ” که هر گز وجود فیزیکی نداشته و ادعاهای واهی در خصوص “ملت ستم دیده ارمنی” محور اصلی ایده لوژی تروریسم ارمنی بوده که این هم بنوبه خود بعنوان انگیزه یی برای توجیه اقدامات خونین آنها عمل کرده است.
روشهای تروریستی مورد استفاده حزب داشناکستیون جهت تحقق اهداف خود به لحاظ شدت و بی رحمی خود با دیگران فرق داشت و برای تصرف قلوب و مغزارمنی ها نیز اسطوره هایی در باره “ارمنستان بزرگ” که هرگز موجود نبوده، در باره “ستم دیدگی این ملت”، “بی عدالتی تاریخی در حق آنها”، و “استثنایی بودن” ارمنی ها می بافتند. سخنانی که کاچازنونی، یکی از سران داشناکستیون در کنگره یی در بوخارست در سال ۱۹۲۳ گفته، گواهی بر تأیید این مهم میباشد.”ما جوی پر از اوهام را در اذهان خودمان ایچاد کرده بودیم. ما آرزوهای خود را برعقل دیگران تحمیل کردیم. ما احساس واقع بینی را از دست دادیم و به آرزوهای خود اجازه دادیم تا ما را هدایت کند… ” بعنوان نتیجه، اسطوره های ساخته و پرداخته سازمانهای ارمنی عملا بر عقل و شعور همه ارمنی ها غلبه کرده و به بهانه ای جهت توجیه اقدامات خونین متعددی تبدیل گشت که نه فقط برعلیه ترکها بلکه برعلیه ملت آذربایجان نیز مرتکب شده بودند. اتباع کشورهای دیگری برخوردار از روابط دوستانه با ترکیه نیز آماج فعالیتهای تروریستی داشناکستیون قرار گرفته اند.
ایجاد افسانه های جدیدی در باره قلع و قمع شدن ملت ارمنی نقش محوری را در فعالیتهای حزب داشناکستیون ایفا کرده است. در این راستا جا دارد از ادعاهای بی اساسی در باره نسل کشی ارمنی ها توسط دولت عثمانی در سال ۱۹۱۵ بحث شود. بدون هیچ مباهاتی میتوان گفت که مسلئه به اصطلاح نسل کشی ارمنی ها به سرعت رعدآسایی بر مغز ارمنی ها مسلط شده است. بطوریکه نه فقط حزب داشناکستیون، بلکه همه جامعه ارمنی و از جمله کلیسا در ایجاد چنین اسطوره یی مشارکت داشته است. همه ساله ارمنی ها روز ۲۴ آوریل را بعنوان روز یاد خاطره قربانیان نسل کشی ارمنی ها گرامی میدارند و سازمانهای گوناگون ارمنی تبلیغات گسترده ای در کشورهای متعددی به راه میاندازند تا کشورهای متوقف فیه و سازمانهای بین المللی را به رسمیت شناختن به اصطلاح نسل کشی ارمنی ها وادارند. از آنجاییکه اسطوره نسل کشی ارمنی ها نقش مهمی در شکوفائی تروریسم ارمنی داشته است، به نظر ما تاریخ شکل گیری آن نیز بایستی به دقت بررسی شود.
همانگونه که معلوم است دسته های مسلح غیر قانونی ارمنی در جریان جنگ جهانی اول عملا یکی از طرفهای درگیر بوده است. دسته های رزمی ارمنی متشکل از ابتاع ترکیه، درکنار روسیه تزاری و بر علیه ترکیه می جنگیدند. علاوه بر این، دسته های مسلح ارمنی پشت جبهه ارتش ترکیه که فاصله زیادی با میدانهای جنگی داشت، اقدام به راه اندازی اغتشاشها، نابود کردن مناطق مسکونی، قتل عام انسانها (ترک ها و کردها) میکردند. برنامه ریزی و هدایت دسته های مسلح غیر قانونی ارمنی ها به عهده سران احزاب ارمنی و هسته های آنها موسوم به کمیته ها بوده است. در چنین شرایطی، دولت عثمانی تصمیمی بر بازداشت کمیته گران گرفته که در تاریخ ۲۴ آوریل سال ۱۹۱۵ تعداد ۲۳۴۵ عضو کمیته متهم به فعالیتهای ضد دولتی بازداشت شدند. گئورگ پنجم اسقف اعظم ارامنه در کلیسای اچمیادزین با ارسال تلگرافی برای رئیس جمهوری آمریکا از قتل عام ارمنی ها توسط دولت عثمانی خبر داد و خواهان ارایه کمک به ملت ارمنی شد. روسیه تزاری نیز در جریان امر گذاشته شد که وزارت خارجه آن فورا تلگرافهایی به سفیران خود در لندن، واشنگتن، پاریس و روم ارسال کرد. وزارت خارجه روسیه تزاری در این تلگراف ها از سفیران خود خواسته بود تا فعالیتهای خود را تسریع کرده و به رسمیت شناخته شدن به اصطلاح “نسل کشی ارمنی ها در دولت عثمانی” توسط بریتانیا، آمریکا، فرانسه و ایتالیا را تضمین نمایند.
بدین ترتیب، روز ۲۴ آوریل سال ۱۹۱۵ موضوعی که ورد زبان سیاستمداران، دانشمندان و شخصیتهای اجتماعی ارمنی شده، اولا هیچ ربطی به جابجایی ارامنه در داخل سرزمینهای دولت عثمانی که اجرای آن اواخر ماه می همان سال شروع شده است ندارد. نسل کشی تخیلی ارامنه، ثانیا، آماج حملات تروریستهای ارمنی را مشخص میکرد که رجل دولتی و اجتماعی ترکیه و آذربایجان و نیز شهروندان کشورهای دارای روابط حسنه با ترکیه، قربانیان آن بوده اند.
بعد از جنگ جهانی اول و سقوط جمهوری دموکراتیک آذربایجان، موضوع ترورشخصیتهای سیاسی و اجتماعی ترکیه و آذربایجان تبدیل به یکی از وظایف اصلی داشناکستیون شد. بدین منطور، در نهمین کنگره داشناکستیون در ایروان در سال ۱۹۱۹ تصمیمی مبنی بر راه اندازی سازمان تروریستی ویژه موسوم به “نمسیس” (انتقام) تحت رهبری آرمن گارو که نام واقعی وی گارگین پاسترماجیان بود، گرفته شد. او نماینده سابق مجلس دولت عثمانی بوده که اوایل جنگ جهانی اول به روسیه فرار کرده است. کارهماهنگی عملیاتهای “نمسیس” را یک ارمنی ترکیه یی تبار و مقیم آمریکا بنام شاهان ناتالی (Shahan Natali)بر عهده داشت که نام واقعی اش آکوپ تر آکوپیان(Hagop TerHagopian ) بوده است. آرون ساچاکلیان (Aaron Sachaklian) مسئول امور مالی، لجستیکی و تهیه کادر بوده است. نام ۶۵۰ تن از شخصیتهای معروف اجتماعی و سیاسی ترکیه و آذربایجان در فهرست “نمسیس” قرار گرفت. دیری نگذشت که در سال ۱۹۲۰ ظرف چند ماه دولتمردان معروف جمهوری دموکراتیک آذربایجان همچون یوسف بیگلی (ماه می سال ۱۹۲۰)، ف. خویسکی و خ. خاصمحمداف (۱۹ ژوئن سال ۱۹۲۰)، گ. آقایف (۱۹ جولای سال ۱۹۲۰) قربانیان تروریستهای ارمنی شدند. طلعت پاشا وزیر کشور که بعدها نیز وزارت دفاع دولت عثمانی را عهده دار بوده، یکی دیگر از قربانیان نمسیس شد. وی جلوی چشمان صدها شاهد در روز ۱۵ مارس سال ۱۹۲۱ در یکی از شلوغ ترین خیابانهای برلین بدست سوگومن تئیلریان کشته شد. در نتیجه فشارهای سیاسی جلسه دادگاه تبدیل به مضحکه یی با مطالبی پیرامون نسل کشی شد. دادگاه حکم تبرعه تروریست را صادر کرد و در دادگاه منطقه یی برلین عملا ترکیه محاکمه میشد نه تروریست تئیلریان. دادستانی که مطالبه حکم اعدام برای وی را میکرد به حکم تبرعه دادگاه اعتراض کرد ولی بعد از مواجهه با فشار اعمالی از مطالبات خود عقب نشینی کرد. اعضای دادگاه براساس ملاحظات سیاسی انتخاب شده بودند و کل رسیدگی پرونده قضائی شاهد تهدیدات پشت پرده از سوی وکیل مدافع فرد متهم بوده است. در دادگاه، تئیلریان ضمن توجیه اعمال خود گفت که اعضای خانواده وی در سالهای جنگ جهانی اول بدست دولت ترکیه کشته شده اند. مادر و یکی از برادران وی بر اثر جابجایی ارامنه در اراضی دولت عثمانی جان باخته بودند. ولی خود وی، بنوشته پرفسور گونتر، “بطور داوطلبانه مشغول کشتن ترکها به نفع روسیه ” بوده و “برادر دیگر وی به روسها پیوسته” و “پدر و عمویش هم محتملا در صربستان مشغول گسترش روابط تجاری خانواده خویش” بوده اند. با این حال، متأسفانه دادگاه وقت منطقه یی برلین بجای صدور حکم قضائی، اقدام به صدور یک حکم سیاسی نمود و در واقع به تبرعه تروریسم ارمنی حکم داده و چراغ سبزی برای اقدامات خونین بعدی تروریستهای ارمنی نشان داد که در سالهای ۷۰ و ۸۰ علیه دیپلماتهای ترکی در سراسر جهان صورت گرفت. واقعا نیز نشریه “Armenian Weekly ” منصوب به حزب داشناکستیون طی مقاله ای در خصوص محاکمه دو تن از ترویستهای ارمنی که در تاریخ ۹ مارس سال ۱۹۸۳ غالب بالکار سفیر ترکیه در یوگسلاوی را به قتل رسانده بودند مینوشت که روند این محاکمه از لحاظ اینکه تروریستها میتوانستند و عملا نیز توانستند اعمال خود را با طرح مطالبات سیاسی علیه ترکیه توجیه کنند، پرونده تئیلریان را در اذهان ما تداعی کرد.” همچنین گفتنی است که بمحض صدور حکم ننگین از سوی دادگاه منطقه یی برلین، روند سلسله قتلهای دولتمردان ترکی و آذربایجانی توسط تروریستهای ارمنی در کشورهای مختلف جهان کلیک خورد.بهبود خان جوانشیر در استانبول (۱۸ مارس سال ۱۹۲۱)، سعید حلیم پاشا در رم (۶ دسامبر سال ۱۹۲۱)، بهاالدین شکر، صدر اعظم سابق دولت عثمانی و پرفسور جمال عظمی، استاندار سابق ترابزون در برلین (۱۷ آوریل سال ۱۹۲۲)، کمال پاشا و معاون وی سریا بیگ در تفلیس (۲۵ جولای سال ۱۹۲۲)، انور پاشا در بخارا ( ۴ آگوست سال ۱۹۲۲) بدست آنها کشته شدند. این اقدامات خونین مرحله بعدی را در فعالیتهای سازمانهای تروریستی ارمنی رقم زد.
ذکر این نکته ضروری است که گروههای وابسته به سازمان تروریستی ویژه “نمسیس” اختصاصی برای ترور مقامات رسمی دولت عثمانی و آذربایجان بعد از جنگ جهانی اول، فعالیت خود را در اواسط سالهای ۱۹۲۰ متوقف کرد، ولی به موجودیت خود پایان نداد. واقعا نیز در نامه کمیته ملی ارمنی (لس آنجلس) بعنوان دبیر “Christian ScienceMonitor”ارسالی در سال ۱۹۸۱ بطرز حیله گرانه یی تأکید میشود که برخی سازمانها (منظور “نمسیس” است- سئودیم علی اف) که دهها سال در عرصه های بین المللی فعال بوده اند….تلاش کرده اند تا مقاومت ارمنی را به هر طریق مسالمت آمیز ممکن همچنان ادامه بدهند. بالاخره، بسیاری از ارامنه از عدم حصول نتیجه ای در زمینه حل و فصل مسالمت آمیز متأثر شده و به خشونت روی آوردند. همانطوریکه بنظر میرسد “نمسیس” و سایر سازمانهای تروریستی ارمنی در واقع مترصد فرصت مناسبی برای از سرگیری اعمال جنایتکارانه خود بوده اند.
بدین ترتیب، تقاطع قرنهای نوزدهم و بیستم بعنوان بی رحمانه ترین و غیرانسانی ترین مقطع در تاریخ تروریسم ارمنی معروف بوده است. در دوره سالهای ۲۰-۹۰ قرن بیستم “داشناکستیون” نه فقط از صحنه سیاسی حذف نشد، بلکه تبدیل به نیروی قدرتمندی گردید که از محل وجوهات لابی ارمنی تأمین مالی میشد و عملا همان منشورموجود در اوایل قرن بیستم را پیاده میکرد. سران دانشناکستیون و آسالا طی سخنان خود در کنگره های ملی ارمنی ها که بعد از جنگ جهانی دوم برگزار شده بود بارها تأکید نموده اند که مبارزه ملت ارمنی علیه ترکیه یک مبارزه آزادیبخش است و از حیث ماهیتی نیز مشابه مبارزات ملت فلسطین میباشد و از اینرو تاکتیک مورد استفاده در این مرحله نیز باید مشابه آن باشد که منظورشان همان تروریسم بوده است.
سعی بر آن شده تا با تبلیغات درازمدت و سازمان یافته ای تؤام با اعمال فشار روانی بر افکار عمومی در مورد “ارمنستان بزرگ” و “نسل کشی ارمنی ها” که بطرز ماهرانه ایی انجام شده است به رویه خونین تروریسم ارمنی سرپوش نهاده شود. در نتیجه این برنامه ها نیز بسیاری از شخصیتهای اجتماعی و سیاسی جهان سالیان مدیدی سازمانهای تروریستی ارمنی را بعنوان بخشی از جنبش آزادیبخش ملی تلقی کرده و فعالیتهای جنابتکارانه آنها را مستقیما و یا تلویحا تأیید نموده اند که این روند همچنان ادامه دارد. تروریسم ارمنی وسیله یی برای برهم زدن ثبات در ترکیه و اعمال فشار بر آن دولت از سوی برخی دولتها بوده است. مسئله به اصطلاح نسل کشی ارمنی، علیرغم وجود شواهد تاریخی تبدیل به موضوع معاملات سیاسی در عالی ترین سطوح شده است.
موج بعدی تروریسم ارمنی با قتل محمت بایدار کنسول ترکیه در لس آنجلس و بهادر دمیر معاون کنسول در تاریخ ۲۷ ژانویه سال ۱۹۷۳ در شهر سانتا باربارا مصادف بوده است. این اقدام تروریستی توسط یانیکیان انجام و بعنوان ترور انفرادی ارمنی قلمداد شد. ولی دیری نپایید مشخص شد که این اقدام بخشی از تروریسم از قبل برنامه ریزی شده و هدفمند ارمنی میباشد که از سال ۱۹۷۵ ببعد عملا جنبه مخربتری و مقیاس جهانی بخود گرفته است. مطالبی که بعد از مرگ یانیکیان در نشریه ارمنی “Armenian Reporter” چاپ آمریکا درج گردید، گواه بر این امر است. در آن مطلب آمده بود که یانیکیان “فصل جدیدی را در مبارزات سیاسی باز کرد” و “جهتگیری تاریخ ارمنی را تغییر داد.”
بطوریکه، سازمانهای ارمنی فعال در فرانسه، بریتانیای کبیر، آمریکا، کشورهای خاور میانه در اوایل سالهای هفتاد، با الهام از تجربیات سازمانهای تروریستی فلسطینیان که مطالبی در باره آنها را در پی خواهید خواند، بدین نتیجه رسیده بودند که مبارزات سیاسی کارآیی ندارد. لذا آنها بمنظور جلب توجه افکار عمومی جهان به مسئله به اصطلاح مشکل ملت ارمنی، تصمیم به احیای روش اقدامات تروریستی گرفتند. در این مقطع زمانی گروههای تروریستی متعددی بنامهای “ارتش انقلابی ارمنی”، “مقاومت نوین ارمنی”، “مقاومت جدید ارمنی برای آزادی ارمنستان”، “سازمان آزادیبخش ارمنی”، “مبارزان راه عدالت در مسئله نسل کشی ارمنی”، “کماندوهای عدالتخواهی بابت نسل کشی ارمنی ها”، “انتقام جویان نسل کشی ارمنی ها” و غیره وابسته به داشناکستیون ایجاد گردید. از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۱ این گروهها ۳۰۰ اقدام تروریستی را علیه دیپلماتها، سیاسیون و بازرگانان ترک انجام دادند. از جمله، دیپلماتهای ترک مقیم در اتریش، فرانسه، یوگسلاوی، سوئیس، استرالیا، بلژیک، دانمارک، اسپانیا، ایالات متحده آمریکا، سازمان ملل متحد و غیره بدست آنها کشته شدند.
نشریه ارمنی زبان “Armenian Weekly” ضمن توجیه اقدامات تروریستی داشناکی ها مینوشت که “اقدامات متخذه از سوی کماندوهای عدالتخواهی و ارتش ارمنی در مورد مقامات رسمی ترکیه از سوی توده های عظیم مردمی حمایت میشود” و “ارمنی ها فقط میتوانند در سایه این قبیل اقدامات که بعنوان “اقدام خلاقه” میباشد بخود بیایند، چرا که نابودی هر نماینده ترکیه بمعنی تأیید لیاقت ارمنی است. داشناکی ها بر “حق استثنایی” ارمنی ها برای “مشارکت در این نوع اقدامات”، تأکید و اعلام میکردند که “اینها اعمال تروریستی نمیباشد.” آنها مدعی بودند که “کار ما صرف نظر از آنکه تا چه حد مسلحانه باشد، هرگز بخشی از تروریسم بین المللی نبوده و نیست.” در جریان بیست و سومین کنگره جهانی داشناکستیون در سال ۱۹۸۵ منشور سیاسی به تصویب رسید که در آن آمده بود که “هدف اصلی سیاسی داشناکستیون همچنان ایجاد ارمنستان آزاد، مستقل و متحدی در داخل مرزهای ترسیمی ویلسون میباشد که نخجوان، قره باغ و آخالکالاک را شامل میشود.” در این منشور همچنین تأکید میشد که “در راه حل مسئله ارمنی، ترکیه دشمن ما است” و “موجودیت امپراطوری ترکیه اصولا مانع ای بر سر راه حل مسئله ارمنی میباشد” و همچنین نوشته شده بود که “ملت ارمنی برای حفظ بقای فیزیکی خود و تأمین حق تعیین سرنوشت خویش، به جز دفاع از خود راه دیگری پیشرو نداشت.”
اوایل سالهای هفتاد سازمان تروریستی موسوم به آسالا مخفف (Armenian Secret Army for theLiberation of Armenia)ایجاد شد که از ایده لوژی مارکسیستی-لنینی پیروی میکرد. این سازمان تروریستی ارمنی هدف ایجاد “ارمنستان بزرگ” را دنبال داشت که حاوی مناطق شرقی ترکیه، شمال ایران، اراضی ارمنستان کنونی، سرزمین های قره باغ کوهستانی، جمهوری خودمختار نخجوان در آذربایجان میباشد. آسالا همچنین به رسمیت شناخته شدن نسل کشی ارمنی از سوی جامعه جهانی را وظیفه خود قرار داده است. این سازمان درصدد آن است تا دولت ترکیه را مجبور به اعتراف رسمی مسئولیت خود بابت “قتل یک و نیم میلیون ارمنی در سال ۱۹۱۵”، پرداخت غرامت و عقب نشینی از سرزمینهای ارمنی نماید. بطور سیمپتوماتیک، در تاریخ ۷ آگوست سال ۱۹۸۲ تروریستهای ارمنی در فرودگاه بین المللی آنکارا ۱۰ مسافر را کشته و ۷۱ نفر دیگر را زخمی کردند. وقتیکه پلیس تعداد کشته شدگان و مجروحین حادثه تروریستی را به لئون اکمکچیان اعلام کرد، وی گفته که “این تعداد کافی نبوده است.” وی با استناد به حوادث فجیع سال ۱۹۱۵ در دولت عثمانی شروع به فریاد کرد: بیش از یک میلیون نفر از ما ها کشته شده است. چه فرقی میکند اگر ۲۵ نفر هم از شما کشته شود؟
انجام عملیاتهای تروریستی روش اصلی برای دستیابی به اهداف این سازمان میباشد. آسالا از سوی لابی های ارمنی فعال در آمریکا، یونان، قبرس یونان نشین، فرانسه، ایران، لبنان و سوریه حمایت میشود. زمان موجودیت اتحاد شوروی آسالا از ارمنستان بعنوان عرصه یی جهت تحقق اهداف خویش استفاده کرده است. اقدام تروریستی که ماه ژانویه سال ۱۹۷۵ در ساختمان شورای جهانی کلیساها در بیروت صورت گرفت جهانیان را از شروع عصر جدید در فعالیتهای خونین سازمانهای تروریستی ارمنی آگاه ساخت. جنگجویانی از آسالا معتقدند که حمله خونین مزبور به معنی توسل این سازمان به اقدامات تروریستی بود. بطوریکه، بگفته نماینده آسالا نخستین عملیات آن سازمان در سال ۱۹۷۵ علیه شورای جهانی کلیساها صورت گرفت که هدف از آن تشویق ارامنه برای مهاجرت به آمریکا بوده است.
بزودی گروههای تروریستی ارمنی متعددی وابسته به آسالا همچون “جبهه ارمنی برای آزادی” (سال ۱۹۷۹)، “جنبش آزادیبخش ارمنی” (سال ۱۹۸۱)، “عقابها” (سال ۱۹۸۱)، “اسکادران مستشهدین” (سال ۱۹۸۱)، “۹ ژوئن” (۱۹۹۱)، “وحدت ارمنی” (۱۹۸۸)، “اتحاد ارمنی های جوان” (۱۹۹۰) و غیره تشکیل شدند. علاوه بر این، سازمان آسالا نقشه های خونین خود را بیشتر بوسیله “عقابها ” و “۳ اکتبر” عملی میکرد. ابتدا این سازمانها دیپلماتهای ترکی را آماج حملات خود قرار میدادند. در سالهای بعدی آنها دست به حمله های زیادی بر علیه نمایندگان و شهروندان کشورهایی زدند که روابط حسنه یی با ترکیه داشتند و جنگجویان آسالا را زندانی کرده بودند. در دوره یی مصادف با تشدید اوضاع پیرامون مناقشه قره باغ، آنها مشغول حمل و نقل اسلحه و استخدام مزدوران بوده و بکرات آذربایجانی های مقیم قره باغ کوهستانی را مورد حمله قرار میدادند.
سازمان تروریستی آسالا از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵ اقدام به ۱۱۰ حمله تروریستی در ۳۸ شهر در ۲۱ کشور جهان کرده که ۳۹ مورد آن حمله مسلحانه بوده و در بیش از ۷۰ مورد نیز از بمب استفاده شده است. این عملیاتها منجر به کشته شدن ۴۲ دیپلمات ترک و ۴ دیپلمات خارجی و زخمی شدن ۱۵ شهروند ترک و ۶۶ شهروند کشورهای خارجی گردیده است.
البته، کلیه سازمانهای تروریستی نو ظهور ارمنی دارای همان ویژگیهایی هستند که مختص به تروریسم ارمنی قرنهای نوزدهم و بیستم بوده است. در عین حال، تروریسم ارمنی نیمه دوم قرن بیستم و اوایل قرن حاضر به دلایل مشروحه ذیل و نیز بخاطر تکیه آن به تجربه “غنی” صلفای خود، مقیاس وسیع تر و توسعه با دوامتری پیدا کرده و همه مناطق جهان را فرا گرفته است.
یک، تروریسم ارمنی بعنوان نوعی از تروریسم بین المللی همواره از حمایتهای همه جانبه کلیسا برخوردار بوده و هست. این مهم نقش اصلی را در شکل گیری تنفر و تحمل ناپذیری نسبت به نمایندگان سایر ملتها ایفا کرده است.
همانطوریکه قبلا اشاره شد، کلیسا در امر پیدایش و شکل گیری سازمانهای تروریستی ارمنی نقش مهمی داشته است. این امر از تلاشهای روسیه تزاری، فرانسه و انگلستان ناشی میشود که برنامه های ژئواستراتژیک خود نسبت به آینده منطقه را دنبال میکردند. از سوی دیگر، همانطوریکه مطلع هستید، ارمنی ها اقلیت مسیحی در قلمروی دولت عثمانی بودند. فرق مسیحیت ارمنی ها با سایر گروههای مسیحی در این بود که کلیسای ارمنی الویت کلیسای رم را برسمیت نمی شناخت و هیچ گونه علاقه ای از خود برای پذیرش حاکمیت پاپ نشان نمیداد و عقیده خود یعنی فرقه گریگوریان را بر آن ترجیح میداد. طبیعی است که از دید کلیسای رم، وجود گروه مسیحی دیگری با عقاید و ایده های خاص خود تهدیدی برای کل جهان مسیحیت تلقی میشد. از اینرو ایجاد تفرقه بین خود ارمنی ها و راه اندازی گروه های دینی مختلف ارمنی قبول دارنده ارجحیت رم یکی از وظایف عمده کلیسای رم بوده است. این تلاشها با نقشه های فرانسه، انگلیس و روسیه مبنی بر ایجاد گروههای مختلفی در جامعه ارمنی دولت عثمانی با هدف بکارگیری آنها در راستای منافع یکی از طرفهای ذینفع همسو بوده است.بدین ترتیب، سؤاستفاده ازعامل مذهبی و پیشبرد اهداف ژئواستراتژیک خود جایگاه خاصی در سیاستهای کشورهای ذینفع داشته است. این سیاستها باعث شد تا کلیسای ارمنی بمنظور بازگرداندان مرتدین به تدارک و اجرای نخستین اقدامات تروریستی از این دست مبادرت نماید. ضمنا دولتهای فرانسه، انگلیس و روسیه که خواهان متزلزل شدن بنیادنهای دولت عثمانی بودند از هیچ گونه کمک مادی و معنوی برای گروه های مختلف ارمنی دریغ نمیکردند. صرفا در چنین شرایط تاریخی و با مشارکت مستقیم کلیسا، تروریسم ارمنی نیز وارد مرحله جدیدی از توسعه بعدی خود شد.
از سوی دیگر کلیسای گریگوریان ارمنی که از سوی کاتولیک ها و ارتدکس ها به ارتداد متهم میشد، در قرن پنجم از کلیساهای بیزانس و رم قطع رابطه کرده و همچنین از بیم بلعیده شدن توسط کلیسای رم، در سال ۱۴۴۱ اقامتگاه اسقف اعظم کلیسای گریوگریان ارمنی را از کیلیکیا به اچمیادزین نقل مکان داد. از اینرو کلیسای ارمنی به جای انیکه عامل وحدت بین ارمنی ها و سایر ملتهای مسیحی باشد، آن بعنوان عامل جدا یی عمل میکرد. کلیسا بعنوان یک نهاد خالص ارمنی تبدیل به عامل واگرایی و خودانزوایی شده و زمینه را برای تحمل ناپذیری قومی و دینی و نیز افراط گرایی و تجزیه طلبی فراهم میکرد.
کلیسای ارمنی همواره عنصر فعال تحولات سیاسی بوده و در تحریک انزجار ارمنی ها از اقوام همسایه نقش بسزایی داشته است. س. اویمس در این باره مینویسد که ریشه تنفر موجود بین ارمنی های مسیحی و عثمانی های مسلمان به کار و تلاشهای کلیسای ارمنی برمیگردد. نقش کلیسا در شکل گیری سازمانهای تروریستی ارمنی در کتابی به قلم اسقف اعظم گئون توریان تشریح شده است. این کتاب که در سال ۱۹۱۷ در استانبول به طبع رسیده و نوعی اعترافات کلیسای ارمنی تلقی میشود، ضمن شرح فعالیتهای “بی نظیر” کلیسا، ماهیت اصلی نهادهای کلیسایی در شکل گیری افکار عمومی ارمنی و تشکل سازمانهای تروریستی ارمنی را بر ملأ میسازد. از جمله، توریان تأکید میکند که “جوامع مذهبی سالیان مدیدی مراکز احزاب انقلابی ارمنی بوده و شیطانی ترین طرح ها در آن ریخته شده است…. مراکز دینی شفاها و کتبا مردم را به قیام دعوت میکردند. در سخنان آنها به بیانات و دکترین های متعالی انجیل اشاره نمیشد. دعوتهایی به گوش میرسید که در آن مردم به جای صداقت و حقیقت به شورش، بجای انسانیت به انتقام و تنفر و بجای معنویت به رذالت و رسوایی فرا خوانده میشد.” وی در ادامه مینوشت که همه تجمعات و سایر برنامه هایی که توسط کمیته ها برپا میشد، سران مذهبی در آن نقش رهبری را داشتند و نه رهبر عالی مقام دینی ارمنی ها- یعنی اسقف اعظم اچمیادزین- و نه سران سایر کلیساهای ارمنی و نه سران احزاب انقلابی و نه سایر ارمنی ها قادر به درک این نکته نبوده اند که “ارمنی ها بیش از ۶۰۰ سال از حقوق اجتماعی و مذهبی مساوی با ترک ها برخوردار بوده و در کنار آنها در خاک ترکیه زندگی میکرده اند وکمیته ها ضمن انکار این حقیقت مشغول پاشیدن بذر تنفر و تحمل ناپذیری بودند.” همانطوریکه انتظار میرفت، کلیسای ارمنی و سازمانهای تروریستی ارمنی این “جسارت” های توریان را نبخشیدند و وی بدست تروریستهای داشناکستیون در تاریخ ۲۴ دسامبر سال ۱۹۳۳ در کلیسای ارمنی در نیو یورک به قتل رسید. توریان جلوی چشمان صدها نفر به قتل رسید. وقتیکه وی در حال حرکت در دهلیز بود، گروهی از مردان راه وی را صد کردند و با بیرون آمدن چاقوها وی به زمین افتاد. همه عابرانی که شاهدین عینی صحنه قتل توریان بودند در جریان بازجویی با اعلام اینکه حمله کنندگان را ندیده اند از ارایه توضیحات بیشتر خودداری کردند. دادستان دایره قضائی نیو یورک که به پرونده قتل اسقف رسیدگی میکرد گفت که “کارآگاهان نوعی با دیوار ندبه مواجه شده اند که هیچ علامت خیری برای شناسایی عوامل قتل اسرار انگیز نیست. یا ارمنی ها بدین طریق خواسته اند اختلافات داخلی را بوسیله تسویه حساب خونین بین خودشان حل کنند و یا آنها از روی ترس شدید بابت امنیت جانی خودشان از بازگویی آنچه که دیده اند خودداری میورزیدند. ” برخی اطلاعات حاکی از آن میباشد که گئوند توریان توسط گارگین نژده به قتل رسیده ولی گارکین شرکت خود در این جنایت را انکار کرده است. بگفته نژده، طرح قتل گئوند توریان (نام خانوادگی وی بعنوان دوریان آمده است- سئودیم علی اف)، توسط روبن تر میناسیان و سایر سران داشناکستیون ریخته شده است.
فعالیتهای کلیساهای ارمنی بیشتر در محورهایی چون حمایت از گروههای تروریستی، تحریک شهروندان ساده ارمنی برای گرفتن انقام خون قربانیان به اصطلاح نسل کشی، طرح اقدامات خونین برای گروههای تروریستی ارمنی، جمع آوری اعانه ها برای “اهداف عالیه” و گرفتن انتقام خون “ارمنی های که مظلوم کشته شده اند”، جعل حوادث تاریخی، ایجاد اسطوره های تازه در باره “قدمت” و “مظلومیت” ملت ارمنی بوده است.
کلیسای ارمنی هرگز کمکهای مادی و معنوی خود را از سازمانهای تروریستی ارمنی دریغ نکرده است. بطور مثال، در تاریخ ۲۱ نوامبر سال ۱۹۸۳ کلیسای ارمنی در کالیفورنیا به رهبری اسقف ا. تاباکیان مراسمی برای یاد خاطره هامپیگ برپا کرده است. این برنامه به هامپیگ ساسونیان، ارمنی لبنانی الاصل اختصاص یافته بود که در تاریخ ۲۸ ژانویه سال ۱۹۸۲ آ.آریکان، سرکنسول ترکیه در لس آنجلس را به قتل رسانده و بخاطر جنایت خود محاکمه شده بود. در پی قتل آریکان سرکنسول ترکیه در لس آنجلس در سال ۱۹۸۲ بدست تروریست ارمنی بنام ساسونیان، “کماندوهای عدالتخواهی نسل کشی ارامنه” اعلام کردند که دیپلماتها و تأسیسات ترکیه یی “تنها هدف” آنها است.
گفتنی است ادای احترام کلیسای ارمنی به تروریستهای معروف فقط به این مورد خلاصه نمیشود. بطوریکه، تروریستهای ارمنی بنامهای یگانیان، داگلیان، کرجلیان، عجمیان و آبرامیان در تاریخ ۲۷ جولای سال ۱۹۸۳ ساختمان سفارت ترکیه در لیسبون (پرتغال) را تصرف کرده اند. گروه تروریستی مزبور که به “افراد پنجگانه لیسبون” معروف شدند، جزو سازمان تروریستی “ارتش انقلابی ارمنی” بوده و موضع نزدیکتری به داشناکستیون داشته است. حین حمله پلیس، آنها خودشان را منفجر کردند که در نتیجه همسر سفیر نیز جان باخت. در سال ۱۹۸۴ کلیسای ارمنی با همکاری داشناکستیون مراسمهای یادبود “افراد پنجگانه لیسبون” را در طول ماه ژانویه در چند ایالت آمریکا برپا کرده است. مراسمهای یادبود روز ۱۲ ژانویه در کلیسایی در نزدیکی واشنگتن، روز ۲۱ ژانویه در کلیسای ارمنی انبیای مقدس درشهر گلن ایالت ایلینوی و در کلیساهای ارمنی وارتانیان مقدس واقع در رود آیلند و نیو جرسی به ترتیب در روزهای ۲۲ و ۲۹ ژانویه برگزار شده بود.
وازگن اول اسقف اعظم کلیسای اچمیادزین در سال ۱۹۸۷ به آمریکا و کانادا سفر کرده است. لب کلام سخنرانیهای وی در دیدار با ارمنی های مقیم نیویورک، سن فرانسیسکو و لس آنجلس و نیز کانادا ضرورت وحدت همه ارمنی ها در راه ارمنستان بزرگ بوده است. وی همچنین از ارامنه جهان خواست تا به هر نحو ممکن در راستای تحقق برسمیت شناخته شدن به اصطلاح مسئله نسل کشی ارمنی ها در سازمان ملل متحد بدنبال پارلمان اروپا نائل آیند. وازگن معتقد بود که این امر “بنیان جنبش مسیحیت و عدالت مسیحی” را خواهد گذاشت. سالی بعد، با حمایت های شدید کلیسا محافل دولتی ارمنستان بیش از ۲۵۰ هزار آذربایجانی را از اراضی ارمنستان کنونی بیرون رانده و اجرای طرح قدیمی مبنی بر ادعاهای ارضی واهی این جمهوری علیه آذربایجان شکل علنی تری بخود گرفت.
بغیر از این، در تاریخ ۲۶ دسامبر سال ۱۹۹۴ در کلیسای گریگوری مقدس در ایالت کالیفورنیا مراسم یادبود با شکوهی برای گرامیداشت نخسین سالگرد مرگ مونته ملکونیان، تروریست بین المللی معروفی و یکی از سران آسالا برپا شد که رهبری گروه تروریستی را در قره باغ کوهستانی برعهده داشته و توسط نیروهای مسلح آذربایجان نابود گردیده بود. سران احزاب سیاسی، نمایندگان کلیساهای ارمنی و دانشمندان و شخصیتهای اجتماعی ارمنی در این مراسم شرکت کردند.
شایان ذکر است که حمایت های کلیسای ارمنی از سازمانهای تروریستی فقط محدود به حمایت های معنوی نبوده است. کلیسا به فعالترین شکل ممکن در امر برنامه ریزی و اجرای ظالمانه ترین نقشه ها برای تبعید آذربایجانی ها از سرزمینهای تاریخی خود در اراضی ارمنستان کنونی مشارکت داشته است. قبل از شروع جنگ تروریستی-توطئه چینی در منطقه قره باغ آذربایجان و همچنین در جریان جنگ، کلیساها مستقیما نقش مجریان عملیاتهای تروریستی را ایفا کرده اند. بعنوان مثال باید از دستگیری کشیش استپان (استپان داویتیان) خادم دیر ماکاراوان توسط پلیس باکو در ماه ژوئن سال ۱۹۸۸ نام برد که حامل ۳ بطری حاوی محلول آتشزا بهمراه چاشنی و چاقو دست ساز از نوع چاقوی فنلاندی بوده است. علاوه بر این، اماکن کلیساهای ارمنی در بسیاری از مناطق ارمنی نشین آذربایجان به انبارهای اسلحه تبدیل شده بود. بطور مثال، کلیسایی در روستای کیلیچباک در منطقه عسگران وابسته به جمهوری خودمختار قره باغ کوهستانی سابق در آذربایجان تعداد ۶ خومپاره انداز، ۱۶ عدد مین دستساز، ۱۳۰ عدد نارنجگ دست ساز، ۷ خومپاره برای آرپی چی و ۲ دستگاه شارژر برای دستگاه بی سیم کشف و ضبط شده است.
کلیساهای ارمنی فعال در اراضی سایر کشورها بارها از جوانان ارمنی خواسته اند تا صفوف جنگجویانی را که در راه “تأمین عدالت تاریخی” در قره باغ کوهستانی می جنگند پر کنند. مثلا، در دیداری که با ۱۵۰ جوان ارمنی از تاریخ ۶ الی ۹ سپتامبر سال ۱۹۹۳ در دو کلیسای ارمنی در لبنان برگزار شده، اسقف اعظم کلیسای ارتدکس ارمنی در آن کشور، سران احزاب ارمنی و نیز سازمانهای تروریستی پ ک ک و آسالا شرکت کرده اند. در جریان این دیدار، اکیدا بر این نکته تأکید شده که در سایه کارهای تبلیغاتی انجام شده شناخت بهتری از موضوع “نسل کشی ارمنی ها” در جهان بعمل آمده، جامع ارمنی در مرحله بالندگی قرار دارد و دولت ارمنی تشکیل شده و اراضی آن در نتیجه عملیاتهای جنگی در قره باغ کوهستانی آذربایجان وسیع تر گشته و ارمنستان حتما انتقام نسل کشی ارمنی ها را خواهد گرفت. حاضرین ضمن تأیید حمایتهای مادی، معنوی و فنی خارجی برای ارمنستان در امر “آزادسازی سرزمینهای اصیل ارمنی”، تصمیمی مبنی بر پر کردن صفوف رزمجویان ارمنی در قره باغ کوهستانی گرفتند. همچنین قرار شد بمنظور متزلزل کردن قدرت اقتصادی ترکیه اقدامات تروریستی با شرکت جنگجویان پ ک ک در خاک آن کشور ادامه داده شود. هدف دیگر اقدامات تروریستی زمینه سازی برای تجزیه ترکیه و ایجاد دولت کرد در بخشی از اراضی آن و الحاق بخش دیگرآن به ارمنستان بوده است. همچنین توافقی در خصوص اتخاذ موضع مشترک و همکاری بین سازمانهای تروریستی ارمنی و کرد در جنگ علیه آذربایجان و در مبارزه بر علیه ترکیه حاصل گردید.
اوایل سال ۲۰۰۲ نمایندگان سازمانهای ارمنی فعال در کشورهای مختلف در مرکز مذهبی ارمنی در بوخارست (رومانی) گرد هم آمده و برنامه ای در خصوص انجام اقدامات تروریستی جدید علیه ترکیه و آذربایجان را تصویب کرده اند. به عقیده حاضرین جلسه، این نقشه برای کلیه سازمانهای ارمنی لازم الاجرا بود. نمایندگان داشناکسیتون در ارمنستان و فرانسه نیز در این جلسه سرکت کرده اند. در جریان این جلسه که تصمیم بر آن گرفته شده تا اخلالی در روند گفتگوهایی برای حل و فصل مناقشه قره باغ کوهستانی ایجاد گردد. ک.آراکلیان یکی از نمایندگان داشناکستیون طی سخنانی گفت که “ترکها و آذربایجانی ها باید قربانیان ترور ارمنی باشند نه اعراب و سایر مسلمانان.” باید گفت که حاضرین در جلسه همچنین با کارن کاسیان سفیر ارمنستان در رومانی ملاقات کرده اند. خود این مورد حکایت از آن دارد که جلسه مزبور در هماهنگی با مقامات رسمی ایروان برپا شده است.
بعنوان جمع بندی، کلیسا مشارکت همه جانبه یی در فعالیتهای سازمانهای تروریستی و عملیات های “قصاس” سازمانهای تروریستی ارمنی نه فقط بر علیه شهروندان بی دفاع آذربایجان و کشورهای دیگر نیز با دعای خیر سران مذهبی ارمنی صورت میگیرد.
دوم، سازمانهای اجتماعی ، بنیادها و جنبشهایی که توسط ارمنی های مقیم کشورهای خارجی راه اندازی شده اند در واقع نیروی متحرکه و منبع مالی تروریسم ارمنی است. گسترش مرزهای ارمنستان کنونی تا مقیاس توهمی “ارمنستان بزرگ” و اعمال فشار به جامعه جهانی برای برسمیت شناخته شدن نسل کشی ارمنی در اولویت این سازمانها قرار دارد.
بطور مثال، سازمانهای ارمنی جهان نخستین کنگره خود را در تاریخ ۶-۳ سپتامبر سال ۱۹۷۹ در پاریس برگزار کرده اند. هدف از این کنگره تدوین دکترینی برای “متحد کردن ارمنی های جهان بر حول و محور ایده و پرچم واحد و ارزیابی اوضاع سیاسی جهت طرح ادعاهای ارضی” بوده است. راه اندازی این کنگره در سایه حمایتهای مستقیم ارمنی های مقیم فرانسه میسر شد که از افزایش خشونت اعمالی سازمانهای تروریستی ارمنی روحیه گرفته بودند. گردهمایی مزبور که سازمان تروریستی آسالا از دست اندرکاران تهیه و برگزاری آن بوده، تصمیمی مبنی بر ایجاد ” جبهه بین المللی ارمنی” و جلب جمهوری شوروی ارمنستان و ارمنی های مقیم در سایر جمهوریهای اتحاد شوروی به اجرای این وظایف گرفت.
کنگره بعدی سازمانهای ارمنی جهان که سران داشناکستیون نیز در تدارک و برگزاری آن نقش فعالی داشته اند در سال ۱۹۸۳ در لوزان برپا شد. برای ارایه وجهه دموکراتیک به کنگره ارمنی های جهان، تصمیم به “تدوین قانون اساسی ارمنی” گرفته شد. در عین حال کنگره لوزان موجب تفرقه بین آسالا و داشناکستیون گردید که پیدایش گروههای تروریستی ارمنی متعددی را در پی داشت.
سومین کنگره بین المللی سازمانهای ارمنی که از روز ۷ الی ۱۳ جولای سال ۱۹۸۵ در شهر سئور برپا بود، “قانون اساسی” ارمنی را به تصویب رساند. داشناکستیون از دست اندرکاران تشکیل کنگره بود و آسالا در آن شرکت نمیکرد. طی مصوبه جداگانه ای کنگره از اتحاد شوروی “بخاطر تلاشهای آن در حفظ فرهنگ ارمنی در جمهوری شوروی ارمنستان” و “انتشار مقالات در محکومیت نسل کشی ارمنی ها در سال ۱۹۱۵ در نشریه”پراودا” در ماه آوریل سال ۱۹۸۵” اعلام تشکر کرد. این کنگره نشان داد که موضع رسمی مبنی بر خصومت موجود بین داشناکستیون و اتحاد شوروی بخاطر مسائل ایده لوژیک خلاف واقع است و آن دو در طول سالیان مدیدی همکاریهای موفقی داشته اند.
همانطوریکه آشکار است سازمانهای تروریستی ارمنی در تدارک و برگزاری کلیه کنگره ها نقش عمده ای را ایفا کرده اند. با تکیه بر این مورد میتوان گفت که درجریان این قبیل کنگره ها، علیرغم تلاشهای دست اندرکارانش برای ایجاد وجهه دموکراتیک، ظالمانه ترین نقشه های سازمانهای تروریستی ارمنی مذاکره و تصویب شده است.
بنوشته پلوسکووا “تجربه جهانی نشان میدهد که اغلب جوامع مهاجر بدون امید زیادی به دولت موجود در سرزمین مادری، خودشان به بطور فعالانه مشغول پیشبرد اهداف عمومی خویش در کشورهای متوقف فیه هستند. همه جوامع مهاجرنشین که سیستم تمام عیار لابی گری را براه انداخته اند و از جمله در سطح سازمانهای بین المللی، فعالیتهای خود را فقط بر مبنای انگیزه های مادی استوار نساخته بلکه روی احساسات میهن پرستی و احساس مسئولیت افراد نسبت به سرنوشت ملت خود که علیرغم پراکندگی اش ارزشهای معنوی خویش را حفظ کرده است، حساب میکنند.” بنظر میرسد که میهن پرستی جوامع مهاجر ارمنی که سرتاسر جهان پراکنده شده و عملا سیستم لابی گری فعالی را برقرار ساخته است، برمبنای ایده “ایجاد ارمنستان بزرگ” و به رسمیت شناخته شدن به اصطلاح نسل کشی ارمنی استوار است. جوامع ارمنی معتقد است که ترور همچنان بهترین و موثرترین وسیله یی برای اجرای برنامه های آن است. بعنوان مثال، اتحادیه ارمنی های روسیه که در سال ۱۹۸۸ در مسکو تأسیس شده، روابط تنگاتنگی با آسالا دارد و اعضای آنرا تجهیز به مدارک جعلی برای حرکت بلامانع در قلمروی اتحاد شوروی سابق کرده و انتقال اسلحه و مزدوران به قره باغ کوهستانی نیز نقش فعالیی داشته است.
امروزه، ارمنستان که بعد از فروپاشی شوروی مستقل شده است، درست بعنوان همان هسته ای عمل میکند که تلاشهای جوامع مهاجرارمنی و سازمانهای تروریستی متعددی در حول و محور خود جمع کرده است. گفته های شارل آزناوور خطاب به ارمنی های جهان مبنی بر اینکه “اگر تو ارمنی هستی، به ارمنستان کمک کن” گواه بر صحت این مطلب است. حال ارمنستان که هم بطور مستقیم از بنیادهای و تشکل های ارمنی و همچنین بوسیله سیستم لابی گری کمکهای مالی هنگفتی دریافت نموده در مقام حامی سازمانهای تروریستی ارمنی برآمده، فعالیتهای آنرا برنامه ریزی و هماهنگ میکند.
سوم، گروه های تروریستی ارمنی از قدرت مانور برحسب شرایط سیاسی و ایده لوژیکی برخوردارند و بمنظور دستیابی به اهدافشان، خود را به آن شرایط تطبیق میدهند. چنین ویژگی به آنها امکان میدهد تا همزمان با چند رژیم متخاصم همکاری کنند. سازمانهای تروریستی ارمنی از بدو تشکلشان، حمایتهای روسیه تزاری، بریتانیای کبیر، فرانسه را جلب کرده و آنها روابطی با اتحاد شوروی برقرار کرده بودند و همچنین با آلمان تحت امر هیتلر نیز همکاری داشتند. امروزه برایشان میسر شده تا با افراطی ترین رژیمهای خاور میانه همکاری نمایند و در عین حال حمایتهای مستدام محافل سیاسی کشورهای توسعه یافته را نیز دریافت نمایند.
همانطوریکه قبلا اشاره شد، دوره پیدایش و توسعه سازمانهای تروریستی ارمنی با دوره رقابتهای سرسخت ژئوپلیتیک بین روسیه تزاری، انگلیس و فرانسه برسر سرزمینهای دولت عثمانی مصادف بوده و این کشورها از هیچ گونه کمک مادی، فنی و مالی به سازمانهای مزبور دریغ نمیکرد. پایان جنگ جهانی اول و تشکیل دولتهایی چون اتحاد شوروی و جمهوری ترکیه بطور کلی تغییراتی را در اوضاع سیاسی بین المللی و مخصوصا در موازنه قدرت منطقه یی بر جای گذاشت. تا آن زمان شعب داشناکستیون بعنوان پرقدرت ترین و با نفوذترین سازمان ارمنی شعب خود را در سراسر جهان براه اندخته بود. بنا بر گزارشات رسمی، آن سازمان از ایده لوژی کاملا مغایر با ایده لوژی حاکم در اتحاد شوروی پیروی و این دژ سوسیالیسم را دشمن خود تلقی میکرد. ولی در عمل، همانطوریکه بعدا به تفصیل خواهیم پرداخت، نمایندگان داشناکستیون در راه اندازی سازمانهای تروریستی کرد و آموزش جنگجویان آن به روشهای جنگهای توطئه چینی-تروریستی نقش فعالی داشته و بطور منظم گزارشی از عملکرد خود به مسکو ارایه داده و دستور العمل های مقتضی را از آنجا دریافت میکرده اند. در عین حال، باور ما این است که مسکو نیز نمیتوانست روابط خود را با داشناکستیون قطع کند، چرا که آن کشور نقشه های خود را در خصوص کشورهای خاور میانه داشت و داشناکستیون از اواخر قرن نوزدهم پایگاه ها و شبکه جاسوسی متعدد خود را در آن سرزمینها مستقر کرده بود. تجربه یی که داشناکستیون در این مدت کسب کرده است به مسکو اجازه میداد تا در چهارچوب مبارزات ایده لوژیک، انواع مختلف اقدامات تروریستی موفقت آمیزی را در منطقه انجام دهد. لازم به ذکر است در میان مقامات عالی رتبه شوروی افراد ارمنی تبار بودند که روابط خوبی با سران داشناکستیون داشتند. این موارد تا حدودی این امکان را برای مسکو فراهم میاورد تا هنگام تأسیس و لغو فدراسیون ماورای قفقاز و تأسیس جمهوری شوروی آذربایجان و جمهوری شوروی ارمنستان بعنوان جزوی از اتحاد شوروی تحت بهانه ترسیم دقیقتر مرزها، سرزمینهای آذربایجان را به ارمنستان شوروی واگذار کرده و از طرق مختلف اهالی بومی آذربایجانی را مجبور به ترک سرزمینهای پدری خود نماید.
گفتنی است در جریان جنگ جهانی دوم، سازمانهای تروریستی ارمنی همکاریهای بسی موفقی با رژیم نازیها در آلمان داشتند. شورای ملی ارمنی در آلمان نازی ایجاد شد. درو (دراستامات کنعانیان)، گارگین نژده از اعضای شورا و نیز سایر نمایندگان داشناکستیون، کار فراوانی را در بین ارمنی ها در راستای ایجاد “لژیون ارمنی” انجام میدادند. طبق برآوردهای مختلف، بیش از ۳۰۰۰۰ ارمنی برای جنگیدن در ترکیب ارتش هیتلر “در راه ارمنستان بزرگ” جمع شده بودند. نشر هفته نامه هایی به زبان ارمنی و بنامهای “هایستان” (ارمنستان) و “هایرنیک” (وطن) نیز توسط آنها نجام شده بود. چندین واحد جاسوسی-توطئه چینی متشکل از ارامنه در قالب این لشگر ارمنی تحت امر ژنرال درو در قفقاز شمالی فعال بوده است. این واحدها در خدمت به “رایش هزارساله” اقدام به تشکیل دسته های محلی ارمنی در مناطق اشغالی و مشغول انجام فعالیتهای جاسوسی و ضد جاسوسی بوده اند.
بعد از جنگ جهانی دوم روابط متقابل اتحاد شوروی و سازمانهای خارجی ارمنی و از جمله داشناکستیون از سرگرفته شد. بنا برگزارش سپبهد ف. بوبکوف، معاون اسبق رئیس ک گ ب شوروی “داشناکی ها در ایجاد احساس تنفر نسبت به ملت ترک در اذهان ارمنی ها مصرانه عمل میکردند و از هر طریق ممکن احساسات ملی گرایی آنها را تحریک میکردند ” و “در سال ۱۹۴۶ اتحاد شوروی در آستانه مناقشه با ترکیه قرار گرفته بود” “حرف و کلامهایی در خصوص تصرف بخشی از اراضی ترکیه….و الحاق آن به ارمنستان شوروی به سرعت شایع شد. داشناکی ها عملا میخواستند با تحریک اتحاد شوروی به چنین اقدامی، آنرا با متحد دیروزی خود رو در رو قرار دهند و در اینکه ایالات متحده آمریکا و بریتانیای کبیر فورا در این مناقشه دخالت خواهند کرد، شکی نبوده است.”
از قرار معلوم، اواخر جنگ جهانی دوم اداره کل ضد جاسوسی تحت عنوان “سمرش” زیر مجموعه وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی عملیتهایی را برای مجازات و بازداشت افراد سیاسی در مناطق آزاد شده انجام میداد که با آلمان تحت امر هیتلر همکاری کرده بوند. در جریان این عملیاتها نیز بسیاری از اعضای داشناکستیون و از جمله گارگین نژده بازداشت شدند. در این مدت سران اتحاد شوروی مشغول اتخاذ اقدامت مشخصی برای ایجاد همکاری با ارمنی های مقیم کشورهای خارجی میکردند تا بتوانند آنها را برای پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه خود نسبت به ترکیه مورد استفاده قرار دهد. بمنظور استفاده از امکانات نژده بعنوان یک شخصیت و ملی گرای با نفودی در میان ارمنی های مقیم خارج از کشور، بمنظور بسیج تلاش ارمنی ها برای مبارزه علیه ترکیه، سران اتحاد شوروی دو بار (سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۵۲) نژده را بعنوان یک فرد متهم به ارمنستان منتقل کرده اند. از جمله، در سال ۱۹۴۷ نژده به سران اتحاد شوروی پیشنهاد ایجاد سازمان نظامی-سیاسی “ایردنتا ارمنی” داد که هدف اصلی آن تصرف بخشی از خاک ترکیه و الحاق آن به ارمنستان شوروی بوده است. رهبران شوروی علاقه فراوانی به پیشنهاد نژده نشان دادند که درآن ضرورت تاریخی برای ایجاد چنین سازمانی، ساختار و روشهای فعالیتی آن به تفصیل تشریح شده بود و آن سالیان سال مورد بررسی مراجع مختلف دولتی قرار گرفته است.
باید گفت که گارگین نژده از اواخر سال ۱۹۱۸ در نخجوان و از ماه اوت سال ۱۹۱۹ تا ماه جولای سال ۱۹۲۱ در زنگزور رهبری جنگهای تنبیهی علیه آذربایجانی ها را بر عهده داشته است. از جمله دسته های مسلح ارمنی تحت امر وی در دوره یاد شده ۲۰۰ روستای آذربایجانی نشین را در زنگزور ویران کرده و ۱۵۰۰ آذربایجانی را به قتل رسانده است. نژده از تئوریسنها و مؤسسین جنبش “چگاکرون” بوده که شعب آن در سالهای سی ام در آمریکا (بوستون، دترویت، شیکاگو و غیره)، بلغارستان (صوفیه، پلودیف، وارنا، بورگاس و غیره)، یونان، فرانسه و رومانی فعالیت داشته است. جنبش “چگاکرون” اگر چه ترکیبی از عناصر نازیگری ایتالیایی و ملی گرایی آلمانی میباشد، ان ویژگیهای خاص ملی گرایی افراطی ارمنی را نیز دارا بود. این جنبش بعنوان “کارگاه انتقام جویان” خون به اصطلاح قربانیان نسل کشی ارمنی، متکی به اصل ازلی بودن “پیدایش نژاد ارمنی همانند خدا” بوده و از ایده قدرت طلبی پیروی کرده است. نژده تأکید میکرد که “وی (منظور نژاد ارمنی است- سئودیم علی اف) شاهد قرنها است، ارمنی ابدی همنشین خدا است.” جنایات ارتکابی نژده فقط ترکها و آذربایجانی ها را هدف قرار نمیداد بکله ارمنی هایی که نظرخاص خود را نسبت به حوادث داشتند، از جمله قربانیان جنایات وی بودند. بطوریکه، بگفته شاهدین عینی ارمنی، از ماه دسامبر سال ۱۹۲۰ تا ماه ژانویه سال ۱۹۲۱ دسته های تحت امر نژه بنا بر دستور وی در بخش تاتئو ولایت زنگزور “از طریق بستن به گلوله و حول دادن از بالای صخره به دره بیش از ۴۰۰ سرباز روس ارتش سرخ، کمونیست ها و ارمنی هایی از زمره دهاتیان و کارگرانی با روحیات انقلابی را به قتل رسانده اند.” همانطوریکه ملاحظه میفرمایید، اتحاد شوروی در سیاستهای توسعه طلبانه خارجی خود نسبت به ترکیه کما فی سابق در صدد استفاده از تروریستهای ارمنی بوده و هیچ توجهی به دیدگاه های ایده لوژیک آنها، سابقه جنابتکارانه شان که حتی بر علیه شوروی هم بوده، نشده است.
در سایه همکاریهای اتحاد شوروی و داشناکستیون، سیاستهایی پاکسازی قومی و تبعید که از سوی ارمنستان شوروی بر علیه آذربایجانی ها به اجرا گذاشته شده بود، در دوره های بعدی نیز دنبال گرفته شده و از سوی مقامات مسکو هدایت گردیده است. بطوریکه، کابینه وزیران اتحاد شوروی تحت بهانه “اسکان ارمنی هایی که از خارج به ارمنستان شوروی مهاجرت کرده اند” مصوبه ای را در خصوص “جابجایی کالخوزچیان و سایر اهالی آذربایجانی از جمهوری شوروی ارمنستان به جلگه کور-ارس در جمهوری شوروی آذربایجان” به شماره ۴۰۸۳ و به تاریخ ۲۳ دسامبر سال ۱۹۴۷ و مصوبه ای “در خصوص برنامه هایی جهت جابجایی کالخوزچیان و سایر اهالی آذربایجانی از جمهوری شوروی ارمنستان به جله کور-ارس در جمهوری شوروی آذربایجان”، به شماره ۷۵۴ و به تاریخ ۱۰ مارس سال ۱۹۴۸ را به تصویب رساند که بموجب آنها حدود ۱۵۰ هزار آذربایجانی از سرزمینهای تاریخی خویش تبعید شدند.
طبق اطلاعات سپبهد بوبکوف، داشناکی ها با درک محال بودن الحاق اراضی ترکیه به ارمنستان شوروی “روی تحقق نقشه “ارمنستان بزرگ” (علامت کاما از مؤلف است– سئودیم علی اف) از راه تجمیع سرزمنیها در قلمروی اتحاد شوروی فکر میکردند. این امر با افزایش میزان قابل ملاحظه اهالی ارمنی در ارمنستان شوروی بخاطر مهاجرت مجدد آنها از کشورهای غربی همزمان شد.” بوبکوف مینویسد که “در سیل مهاجرین، قشر تاجر با برداشتهای خاص خود از مسائل اخلاقی و معنوی صاحب اکثریت بود. با ظهور آنها نفوذ حزب داشناکستیون از طیف احزاب بورژازی خرد در کشور رو به افزایش نهاد. این حزب عمدتا با تکیه بر محافل افراط گرا دارای احساسات ملی گرا همچنان فعالیتهای مخرب خود را دنبال میگرفت و به هر نحو ممکن از ایده های خود دفاع میکرد و حتی تروریسم هم نمیتوانست راه آنرا سد کند.”
در سالهای ۱۹۶۰-۱۹۵۰ سران شوروی همچنان از فاکتور ارمنی های خاور میانه بر علیه ترکیه استفاده میکردند. بنوشته ج. حسنلی “در ماه اوت سال ۱۹۵۷ رهبران شوروی به |. توماسیان رهبر حزب “رامکاوار آزاتاکان” اجازه دادند تا وی بطور مخفیانه و با اسناد جعلی به اتحاد شوروی سفر نماید. توماسیان در ایروان با تمامی مقامات عالی رتبه آن جمهوری و از جمله سورن توماسیان، دبیر اول حزب کمونیست و در مسکو نیز با د.سولود معاون شعبه خاور میانه وزارت امور خارجه شوروی دیدار کرد. سران حزب کمونیست ارمنستان در نامه های ارسالی خود به مسکو در مورد افزایش تعداد پرسنل ارمنی تبار سفارتخانه های شوروی برای توسعه همکاریهای با ارمنی های مقیم خارج در راستای منافع اتحاد شوروی اکیدا تأکید میکردند. بنوبه خود، پ. توماسیان نیزدر مذاکرات خود در مسکو پیشنهاد همکاری مخفیانه با اتحاد شوروی در اذای تحویل قره باغ کوهستانی به ارمنستان داده بود.”
لازم به ذکر است که اتحاد شوروی فقط با داشناکستیون روابط پایداری نداشته بلکه از سازمان تروریستی آسالا دارای روابط همکاری با سازمان آزادی بخش فلسطین از بدو تأسیس آن، نیز حمایت کرده است. از قرار معلوم، سازمانهای تروریستی ارمنی و من جمله آسالا روابط مستدامی و همکاریهای فعالی با سایر سازمانهای فلسطینی از قبیل جبهه خلق برای آزادی فلسطین، سازمان ابونیدال و همچنین با سازمانهای تروریستی کرد و از جمله پ ک ک داشته است.
همانطوریکه به متعاقب این مطالب اعلام خواهد شد، اتحاد شوروی از سازمان آزادی بخش فلسطین و سایر سازمانهای ترویستی فلسطین حمایتهای مالی، فنی و مادی بعمل میاورد. در عین حال سازمانهای تروریستی ارمنی فعالتهای خود را با سازمانهای فلسطنی هماهنگ کرده و در نقش مجری اقدامات تروریستی بسیاری ظاهر میشدند که از سوی سازمانهای تروریستی فعال در خاور میانه طرح ریزی شده بود. اتحاد شوروی همچنین مستقیما از سازمانهای تروریستی ارمنی و از جمله آسالا حمایت میکرد. این حمایت از دلایلی چون وجود مرزهای طولانی بین شوروی و ترکیه بعنوان کشور عضو ناتو ناشی میشد. مسکو این مرزها را اصلی ترین تهدیدی برای امنیت خود تلقی میکرد و فعالیتهای آسالا و سایر سازمانهای تروریستی ارمنی بر علیه ترکیه سوق داده شده بود.
این نکته جالب توجه است که انفجاری که روز ۸ ژانویه سال ۱۹۷۷ در مسکو رخ داده تنها مورد عمل تروریستی سازمانهای ارمنی در قلمروی روسیه در طول کل تاریخ موجودیت اتحاد شوروی میباشد. همان روز گروهی از تروریستهای ارمنی متشکل از سه نفر بنامهای زاتیکیان، استپانیان و باقداساریان انفجاری را در ایستگاه متروی “پروو مایسکایا” در منطقه تجاری بخش باومان و نیز در خیابان “۲۵ اکتبر” انجام دادند که در نتیجه آن ۲۹ نفر کشته شدند. همان گروه تروریستی در صدد انجام سلسله اقدامات تروریستی در مسکو در روز ۷ نوامبر مصادف با شصتمین سالگرد انقلاب اکتبر بوده است. همه سه تروریست در سال ۱۹۷۹ طی حکم دادگاه عالی اعدام شدند.
برخی از محققان معتقدند که این تروریستها از اعضای آسالا بوده و عده دیگری تأکید میکنند که آنها متعلق به حزب داشناکستیون بوده اند. به عقیده ما، تروریستها میتوانستند به نیابت از هر دو سازمان تروریستی عمل کنند. چرا که تا سالهای ۸۰ داشناکستیون و آسالا روابط تنگاتنگی داشته و فعالیتهای متقابل را هماهنگ میکردند.
مدت زمان صرف شده برای بازجویی پرونده عوامل انفجارهای مسکو، صدور سریع حکم و اجرای عجولانه آن از نکات جالت توجه است. نورانی، تحلیلگر سیاسی در این باره میگوید: “کارمندان ک گ ب که در روند بازجویی شرکت کرده اند بدنبال سکوت طولانی دلایل آنرا توضیح دادند. روند بازجویی پرونده انفجارهای مسکو، بگفته آنها، شبکه های فوق العاده منشعب و متعدد آسالا را بر ملا کرد که حتی در نهادهای دولتی ارمنستان شوروی نیز نفوذ کرده بود. نتیجه این بازجویی میتوانست آن باشد که افراد بسیار زیادی متعلق به یک ملت در کرسی متهمین نشانده شوند. و برای جلوگیری از بروز مشکل سیاسی اطلاعاتی ها تصمیم گرفتند تا فقط مجریان دست اول اقدامات تروریستی در مسکو محاکمه شوند و کاری با شبکه آنها نداشته باشند.” اینکه “سران ارمنی هر کاری را انجام داد تا این جنایات خونین از اهالی آن جمهوری مخفی بماند” گواه بر تأیید این گفته ها است. بدستور دمیرچیان دبیر اول حزب کمونیست ارمنستان، هیچ یک از روزنامه های ارمنی زبان اخبار راجع به اقدام تروریستی مزبور را چاپ نکرد. پخش فیلم مستندی در باره روند محاکمه زاتیکیان و هدستان او که براساس فیلم های جلسات دادگاه عالی تهیه شده بود، حتی برای اعضای فعال حزب کمونیست ارمنستان نیز ممنوع شد و فقط برای دایره محدودی از مقامات عالی رتبه به نمایش گذاشته شد.
بررسیهای نورانی نشان داد که “بسیاری از کارمندان مسکویی ک گ ب بر این باور بودند که یوزباشیان رئیس وقت ک گ ب ارمنستان شوروی در واقع جاسوس آسالا بوده است. آسالا تحت پوشش ک گ ب اقدام به حمل طلا و ارز خارجی از گذرگاه فرودگاه ایروان بعنوان یک فرودگاه بین المللی و نیز جابجایی فعالین خود را بوده که مدارک دستکاری شده ک گ ب را بهمراه داشته اند. در موارد نه چندان کم جنگجویان آسالا حتی خودشان را بعنوان مأمورین ک گ ب معرفی میکردند.” نورانی ضمن تأکید بر این نکته که سازمانهای تروریستی ارمنی همیشه نسبت به بازداشت و یا قتل جنگجویان خود در کشورهای مختلف با اقدامات تروریستی پاسخ میدهند، سؤال میکند که آنها چرا در قبال بازداشت و اعدام مجریان انفجارهای مسکو هیچ واکنشی از خود نشان ندادند؟ تحلیلگر سیاسی، چنین نظری ارایه میدهد -بعقیده ما فاقد اساس نیست- که “در پی بازداشت زاتیکیان آسالا و ک گ ب نوعی “پیمان عدم حمله” امضا کرده اند. در اذای “خیانت” به مجریان انفجارهای مسکو، آسالا شبکه خود را محفوظ میداشت و متعهد به “رفتار پسندیده” و عدم انجام اقدامات تروریستی علیه اتحاد شوروی و همچنین “اجرای دستورات ک گ ب ” شده بود.”
به عقیده ما، وجود شبکه منشعب و متعدد سازمانهای تروریستی ارمنی در جمهوری شوروی ارمنستان، فعالیتهای هماهنگ سران آن جمهوری و سازمانهای تروریستی، و نیز حمایتهای مقامات مسکو از رهبران ارمنستان این امکان را برای سردمداران ارمنستان فراهم آورد تا بهمراه جنگجویان سازمانهای تروریستی، آذربایجانی ها را از سرزمینهای تاریخی خویش تبعید کرده و ادعاهای ارضی واهی را نسبت به آذربایجان مطرح نمایند.
در پایان میتوان گفت که تروریسم ارمنی بعنوان وسیله ای برای تأمین تلاشهای ژئوسیاسی کشورهای زیادی و بنوبه اول روسیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا در خاور میانه بوجود آمده و بمنزله نتیجه منطقی تلاشهای فراوان این دولتها در راستای تضعیف و اضمحلال دولت عثمانی بوده است. ترویسم ارمنی بعنوان نوع خاص تروریسم در تقاطع قرنهای نوزدهم و بسستم پیدایش یافته و بی رحمی بی حد و مرز تؤام با پاکسازی قومی و اغتشاشهای گسترده و تلفات سنگین انسانی از جهات تمایز آن بوده است. مبانی اصلی این تروریسم را اعتقاد به باورهایی چون عدالتی تاریخی نسبت به ملت خود و مظلومیت آن، تحمل ناپذیری قومی نسبت به سایر ملتها، استثنایی بودن و ارجحیت ملت ارمنی تشکیل میداد. این نوع از تروریسم که در رویه معاصر فعالیتهای تروریستی خیلی رایج شده است از قدرت فوق العاده ای مخرب برخوردار میباشد که قادر است تنش اجتماعی را بالا ببرد و خصومتی ملی را تحریک کرده و موجبات سرنگونی دولت را فراهم سازد. در واقع تروریسم ارمنی قرنهای نوزدهم و بیستم ماهیت قومی-ملی گرایی داشته و الان هم دارد که این مورد از عناصر بنیادین